امروز می خواستم در ارتباط با قول قبلیم برای تبیین حقوق بشر و تعمیق جهان شمول بودن مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر را دانلود کنم. جالب بود که بسیاری از سایت ها جمله نفرت انگیز دسترسی به این سایت مقدور نیست را نقش می بستند. پس از فیلترینگ سایت ها و سانسور زنان و عمل تاثر بار سانسور زن در اینترنت این بار نوبت به پیمان تاریخی و جهانی حقوق بشر رسیده است. جای تاثر بیشتر از آن جاست که به گواهی تاریخ ایرانیان در زمان کورش کبیر پایه گذار حقوق بشر بوده اند. نا خودآگاه یاد شعر شاعر حماسی ایران فردوسی افتادم : ز دهقان و از تر ک و تازی براید نژادی کز ایران نماند نشانی.من همیشه از نفرت متنفرم دستان من همواره عشق را در سر خیابان ها در ناله کودکان بازیگوش، در جویبارهای جاری زمان فریاد زده است. اما نمی توانم انکار کنم من از سانسور به هر شکل، به هر نام و تحت هر مصلحتی بیزارم و آن هم از سانسور حقوق بشر. واقعا نفرت انگیز است. آخر درست است من هم ناگزیر دچار همان فرهنگ استبدادی 2500 ساله ام اما هیچ گاه در تاریخ این سرزمین هیچ کس آشکارا به ستیز آزادی نرفته است. می دانم کسی حقوق بشر را سانسور نکرده است. شاید کلمه دیگری در متن است که آن سانسور شده . آری کلمه زن در این اعلامیه امده است. و این بار نفرتم را بیشتر می کند که چرا؟!!! این یعنی زن بشر نیست این یعنی جاهلیت در کشوری که روزگاری به گواهی تاریخ زنان در مصدر امور بوده اند. روزگاری بسیار پیش از مبارزات زنان انگلستان برای حق رای. بسیار پیشتر از سیمون دوبوار و رزا لوکزامبورگ. هم میهن عزیزم که زن را این موجود مستقل جهان را که حتی بدون کمک تو قادر به زایش و زایایی است حذف می کنی. تو تمام بشریت را و در یک کلام انسانیت ان ها را سانسور می کنی. تو زندگی را در رگهای هستی می خشکانی. زیستن را و حقیقت بودن آن چه هستیم. نفرتم بیشتر می شود هنگامی که در زیر این پیمان که حداقل های ارزش های انسانی را داراست امضای ایران را می بینم. به یاد می اورم که محمد بن عبدالله نبود که پیمان حدیبیه را با کفار زیر پا گذاشت. اگرازادی را قبول ندارید حداقل آزاده باشید و پیمان را به زیر پای نیفکنید. عبرت تاریخ اموزگاری بزرگ است همان گونه که بدون ریختن قطره ای خون انسانیت به شکل قابل قبول آن روز در مکه پیاده شد. ما نیز در برابر این شنیع ترین شکل خشونت که توهینی به انسانیت ما به تفکر ماست دست خشونت دراز نمی کنیم و ناله درد مندمان را در نوشته هایمان در تلاش برای ستیز با فیلترینگ به کار می بریم. از تمامی وبلاگ نویس ها تقاضا می کنم که در برابر این بیداد بایستند.روزی برتولت برشت چنین گفت: لیبرال ها را بردند و من هیچ نگفتم زیرا من لیبرال نبودم، یهودی ها را بردند و من هیچ نگفتم زیرا من یهودی نبودم، سوسیالیست ها را بردند و من هیچ نگفتم زیرا من سوسیالیست نبودم... تا این که مرا بردند و دیگر کسی باقی نمانده بود. دوستان من بحث بر سر عمل به حقوق بشر نیست که عمل آن را باید خانه به خانه و کوچه به کوچه پیگیر باشیم و از خود شروع کنیم .بحث بر سر انکار انسانیت توست بر سر این است که تو حقی نداری. تو حیوانی هستی دست آموز که چند صباحی نانی می خوری و می روی. اگر روزی که سایت های به قولی غیر اخلاقی فیلتر شد با آن مخالفت می کردیم (به صورت غیر خشونت آمیز)امروز حقوق انسانی ما سانسور نمی شد. باز هم می گویم اینترنت متعلق به شما نیست که بخواهید کسی را از آن محروم کنید. این حاصل بی خوابی ها و تلاش های شبانه روزی انسان هایی است که لحظه لحظه اندیشه شان خدمت به انسان بوده است. مگر نه آن است که انسان محور عالم است و ابر وماه و خورسید در خدمت او. پس چرا او را حتی از دانستن حقوقش محروم می کنید. خوشبختانه سایت دانشگاه ما فیلتر ندارد و امیدوارم که هیچ گاه به فیبر نوری وصل نشود آه ! که باید برای ازادی دانستن، خود را حتی از دستاوردهای علمی بشر محروم داریم. بنویس و در خاطر بسپار من از سانسورچی بیزار نیستم که انسانی چون من است ، و فریاد برآور که من از سانسور به هر شکل نفرت دارم. بچه ها ببخشید من کم عصبانی می شوم و دوست ندارم به کسی راهنمایی و نصیحت کنم اما انکار انسانیتم طاقتم از دست می دهد
بحث من درست بودن یا نبودن فیلترینگ نیست. خودم هم با هرگونه فیلترینگ بی قانون مشکل دارم. اما منظورم اینه که ما هم دقیق باید باشیم.
با کل بحث شما موافقم. دستتان هم درد نکند.