آوای رهایی
پراکنده های سینا مالکی
نامه دکتر یزدی به ستاره درخشش
برگ های تاریخ هیچ گاه حق را لگدمال نمی کند. 30 سال پیش در چنین روزهایی چپ نماهای ایرانی حملاتی دروغین و ناجوانمردانه را علیه مهندس بازرگان و دکتر یزدی شروع کرده و آن ها را آمریکایی خواندند. مهندس عباس امیرانتظام، معاون نخست وزیر و مسئول گفتگوها با سران سابق ارتش برای اعلام بی طرفی، در نتیجه دروغ پردازی های حزب توده، فدائیان خلق و ... به حبس ابد محکوم شد. این فقط چپ های دیروز نبودند، چپول های امروز دانشگاه تهران که هم اکنون برخی شان هم در زندان هستند و امیدوارم هرچه زودتر آزاد شوند، سال گذشته در تظاهراتشان یزدی را آمریکایی خواندند. این دوست من هم همواره بدون هیچ دلیل و مدرکی یزدی را آمریکایی خوانده بود.
نامه دکتر یزدی به ستاره درخشش در این شرایط نشان داد که چه کسانی واقعا در خط آرمان استقلال هستند و چه کسانی نیستند. در سال روز انقلاب صدای آمریکا برنامه ای داشت که بسیاری در آن شرکت کردند، از سازگارا گرفته و متاسفانه برای اولین بار دکتر بنی صدر هم با این شبکه مصاحبه کرد که بارها تقاضای آن ها را بی پاسخ گذاشته بود. آیت الله منتظری هم اتفاقا این کار را کرده بود. اگر چه آیت الله منتظری و بنی صدر بر آرمان گرایی خود هم در این مصاحبه ها تاکید کردند ولی به نظر من بهتر بود، این مصاحبه را انجام نمی دادند، چرا که صدای آمریکا تبدیل شده به محل کوتوله های بریده از مردم و نا امیدی که تنها امیدشان به آمریکاست برای اعمال تغییرات. این روزها من مصاحبه های برخی افرادی را می بینم در این شبکه که بسیار دردناک هست و به هر حال حتما این عزیزان هم دلیل خود را دارند.
به هر روی، من فکر می کنم که در شرایطی که دبیر فدائیان خلق، که آن روزها یزدی را آمریکایی می خواند، با آمریکایی ها همنشین شده است، حزب توده که آن سرنوشت را پیدا کرد، چپ های ایرانی جدید هم که یک به یک با صدای آمریکا مصاحبه می کنند، پرده بر می افتد و نشان داده می شود که چه کسانی حرکت داخلی را به دولت خارجی پیوند زده اند.
این نامه راکه خوانم فهمیدم بی دلیل نبود که در شب سال روز انقلاب چرا صدای آمریکا، چنان هجمه ای را علیه شخص دکتر یزدی به راه انداخته بود و به دروغ پردازی های سال های اخیر خود ادامه می دادند. در این زمینه سازگارا از همه با مزه تر بود که خود زمانی عضو نهضت آزادی بود، بعد که نهضت از حکومت جدا شد، رفت به دامان حکومت و معاون بهزاد نبوی شد، در دوران اصلاحاتهم سودای رسیدن به قدرت را داشت که این بار تیرش به سنگ خورد و بعدها تحلیلش این بود که آمریکا به ایران حمله می کند و لابد او می شود رئیس دولت انتقالی...آقای سازگارا نمک خورده بودی در طول این سال ها خوب نمک دان شکستی، او هم در صدای آمریکا به تکرار دروغ ها علیه دکتر یزدی ادامه داد.
زمستان می رود و روسیاهی برای زغال می ماند. آن هایی که همواره هدف سخت ترین انتقادها بودند، اما توفان زمانه را تاب آوردند، سربلند از آزمون تاریخ بیرون خواهند آمد. نداشتن رسانه دلیل نمی شود که آدم به هر کس و ناکثی آویزان شود.
خاورمیانه جدید

در هنگامه جنگ 33 روزه حزب الله علیه اسرائیل، کاندلیزیا رایس سخنی گفت که معنی عمیقی داشت: «این جنگ سرآغاز شکل گیری خاورمیانه جدید است.»

جفری گلدبرگ، روزنامه نگار مشهور آمریکایی مقاله جدیدی در نشریه آتلانتیک، نزدیک به محافظه کاران سنتی حزب جمهوری خواه نوشته که جزئیات این طرح را با ظرافت بی نظیری روشن کرده است. در این مقاله چگونگی شکل گیری نقشه خاورمیانه جدید نشان داده شده است. همان طور که می بینید بر مبنای این طرح، کردستان، بلوچستان، خوزستان و... از ایران جدا شده، بخش های فارسی نشین افغانستان و بحرین به ایران پیوسته و پارس را تشکیل می دهند.

این طرح وحشت ناک و ارتجاعی که بر مبنای تقسیم بندی نژادی بنیان نهاده شده، به بهترین شکلی امپریالیستی بودن طرح های نئوکان ها در خاورمیانه را نشان می دهد، حتی اگر اکبر گنجی از به کار بردن این کمه ابا داشته باشد. به نظر من این مقاله روشن می کند که چرا باید عماد مغنیه ترور شود، چرا که مانعی بزرگ در سر راه اجرای این طرح بود و این که چرا مقاومت در برابر نئوکان های کاخ سفید وظیفه انسان امروز است.

بازداشت آزادی
دکتر محمدی گرگانی استاد حقوق بشر دانشگاه علامه به زندان می رود. آقای ایرانی به قدر کافی از سجایای دکتر نوشته اند. اما برای من که در این دورها هستم و از دوستان دور، غمی شاید دو چندان باشد. فقط در یک کلمه می گویم او واقعا شاگرد مکتب پدر بود. یادم می آید، رمضان سال گذشته بود و همه در منزل مهندس میثمی جمع می شدیم. دکتر تفسیر قرآن می کرد. همین بس که آدمی مثل من که نه اعتقادی به دین داشت و نه روزه بود، در آن جمع حاضر بودم و کسی هم یک بار حتی از من نپرسید که اصلا تو دین داری یا نه و... برای من الگویی شد که همیشه به این امید داشته باشم که می شود در کشور من روزی الگوی رواداری حاکم شود.
یادم می آید آن روزها یک افراطی مسلمان در پاسخ به سخنان پاپ، یک راهبه را در کشوری که یادم نمی آید کشته بود. دکتر به قدری از این مساله ناراحت بود، که آدم معنی دقیق آن حرف علی را نقل می کنند درک می کرد. او با استناد به قرآن گفت، سخنان پاپ، کاریکاتورهای دانمارکی، یک نقد هست و باید با آرامش جواب داد. تو گویی همین منش دکتر جواب آن انتقادات بود. منشی که از پدر طالقانی آموخته بود.
باز یادم می آید، در یکی از همین جلسات، من شوخی کردم و بحث مهندسی و حقوق پیش آمد و خلاصه مزاحی شد و ما شکست خوردیم. چقدر این روزها دلم هوای دفتر چشم انداز را کرده است. یاد میثمی، یاد دکتر، ندیده ام در میان هیچ مذهبی و سکولاری که به مانند این دوتن مصداق بارز آزادی باشند.
دکتر تو این اخلاق را نداری که به کسی حمله کنی و بسیار فروتنی اما من دارم متاسفانه و خوشبختانه، دکتر گرگانی سال ها زندان شاهنشاهی را تجربه کرد و بیشترین شکنجه های رژیم را و اکنون هم به آرامی به زندان می رود و مقاومت می کند. از زندان ه که بیرون آمد همان کار قبلی خود را می کند. هنوز هم با این که زانوی پایش درد می کند تا همه بالا ننشسته باشند، بالا نمی نشیند.
خلاصه آن که دکتر محمدی گرگانی که امروز به زندان می رود، تو گویی که پدر طالقانی را به زندان می برند از نظر من و من از درون فرو می ریزم.
داستان تکراری پنهان کاری
از چندی پیش که به دنبال آغاز مذاکرات ایران و آمریکا در عراق، موج سرکوب داخلی شدت بیشتری گرفت، در عین حال فشار شورای امنیت بر دولت ایران نیز کاهش یافت، می شد حدس زد که دوباره جمهوری اسلامی، به سیاست مذاکرات پشت پرده روی آورده است. سال های دهه شست بود، همه ماجرای ایران گیت و مذاکرات پنهانی ایران و نماینده ایالات متحده، مک فارلین را به یاد می آورند، بسیاری معتقدند چپ های ایرانی در زندان و بخشی سازمان های آزادی بخش فعال در جهان قربانیان این مذاکرات بوده اند. جمهوری اسلامی بارها نشان داده که بر خلاف تحلیل های احمقانه آدم هایی مثل مهندس سازگارا، اکبر گنجی و سایر شاگردان عزیز دکتر سروش، نه تنها ایدئولوژیک نیست، بلکه کاملا منفعت طلب و معامله گر هست. خوب این خبر که اکنون پس از 23 روز فاش می شود، نمونه ای از ابعاد گسترده مذاکرات پشت پرده ایران و آمریکاست. مذاکراتی که هیچ گاه به نفع آزادی در ایران نبوده است. این خبرهای البته تحلیل های احمقانه دیگری را هم رسوا می کند، تحلیل های آدم هایی مثل حسین درخشان که در خیال خام خودفکر می کنند جمهوری اسلامی ذره ای در سیاست مقابله با سلطه طلبی جهانی آمریکا، صداقت دارد. که اگر داشت، به جای صرف هزینه های گزاف برای مهمات نظامی، به زیرساخت های مملکت و توسعه پایدار می پرداخت، آزادی را گسترش می داد و الگویی مدرن به جهانیان عرضه می داشت.
اما مساله ای که امیدوارم از این قبیل خبرها درسی بشود برای آدم هایی مثل افشاری، گنجی، سازگارا و... این که هیچ سازمان و نهاد بین المللی و هیچ دولتی عهد اخوت با دموکراسی خواهان ایرانی نبسته است. همان طور که دیکتاتوری و فناتیسیسم عربستان سعودی پذیرفته شده و در روابط بین الملل هم از آن به عنوان حکومت میانه رو!!! یاد می شود، با یک معامله جمهوری اسلامی و آن چه می کند، از بازداشت مخالفین گرفته تا رد صلاحیت دوستان دیروز هیچ اهمیتی برای دولت های جهان نخواهد داشت. حالا برویم دلمان را خوش کنیم که وای امروز فلان دولت از ما حمایت کرد، وای فلان سازمان به فلان کس جایزه داد، که چی؟!!! متاسفم که بگویم بسیاری از فعالینی که من در ایران می شناختم، تنها هدفشان برای فعالیت، جایزه گرفتن از این و آن (البته جایزه گرفتن بد نیست، اما این که هدف این باشد، ...)، گرفتن بورسیه تحصیلی و فرصت مهاجرت بود. چرا که این عزیزان عمدتا از سواد بالایی برخوردار نبودند که با پای خود بتوانند جایی بروند، برای همین رانت های ویژه قربانیان نقض حقوق بشر باید پشتوانه شان می شد.
خوب بدین ترتیب، با معاملات پشت پرده دولت ایران و البته جایزه های رنگارنگی که فعالین عزیزم می برند، در آینده ای نزدیک دموکراسی، رفاه و برابری در ایران حاکم خواهد شد. یادش بخیر دورانی که مثلا دانش آموز ممتاز یا دانشجوی ممتاز می شدم و جایزه ای می آمد، به این فکر می کردم که چی؟ برای چی به من جایزه می دهند؟ مگر تغییری توانسته ام در وضع موجود بدهم؟
اما ناامید نیستم، چرا که می شناسم بسیارانی را که اهل قیل و قال و سر و صدا نیستند، آن قدر اعتماد به نفس و سواد دارند که جیره خوار خارجی نشوند و به جای هی حرف زدن، گام هایی محکم بر می دارند. در دنیای مهندسی مثلی هست که می گوید کاری که ارزش دارد، منتشر نمی شود. همین را به جهان مبارزه برای آزادی تعمیم دهیم، کاری که ارزش دارد، آن قدر بنیادین است که به چشم کوته نظران نمی آید.
خلاصه آن که امیدوارم این درس های تاریخ، تلنگری برای همه از جمله خودم باشد.
Bridge to Iran 1

سری شش گانه اعترافات سعید حنایی. مستندی بسیار پردرس و تکان دهنده از انسان هایی که وجدان خودشان را به ایدئولوژی های بر آب بر باد داده اند....