آوای رهایی
پراکنده های سینا مالکی
داستان تکراری پنهان کاری
از چندی پیش که به دنبال آغاز مذاکرات ایران و آمریکا در عراق، موج سرکوب داخلی شدت بیشتری گرفت، در عین حال فشار شورای امنیت بر دولت ایران نیز کاهش یافت، می شد حدس زد که دوباره جمهوری اسلامی، به سیاست مذاکرات پشت پرده روی آورده است. سال های دهه شست بود، همه ماجرای ایران گیت و مذاکرات پنهانی ایران و نماینده ایالات متحده، مک فارلین را به یاد می آورند، بسیاری معتقدند چپ های ایرانی در زندان و بخشی سازمان های آزادی بخش فعال در جهان قربانیان این مذاکرات بوده اند. جمهوری اسلامی بارها نشان داده که بر خلاف تحلیل های احمقانه آدم هایی مثل مهندس سازگارا، اکبر گنجی و سایر شاگردان عزیز دکتر سروش، نه تنها ایدئولوژیک نیست، بلکه کاملا منفعت طلب و معامله گر هست. خوب این خبر که اکنون پس از 23 روز فاش می شود، نمونه ای از ابعاد گسترده مذاکرات پشت پرده ایران و آمریکاست. مذاکراتی که هیچ گاه به نفع آزادی در ایران نبوده است. این خبرهای البته تحلیل های احمقانه دیگری را هم رسوا می کند، تحلیل های آدم هایی مثل حسین درخشان که در خیال خام خودفکر می کنند جمهوری اسلامی ذره ای در سیاست مقابله با سلطه طلبی جهانی آمریکا، صداقت دارد. که اگر داشت، به جای صرف هزینه های گزاف برای مهمات نظامی، به زیرساخت های مملکت و توسعه پایدار می پرداخت، آزادی را گسترش می داد و الگویی مدرن به جهانیان عرضه می داشت.
اما مساله ای که امیدوارم از این قبیل خبرها درسی بشود برای آدم هایی مثل افشاری، گنجی، سازگارا و... این که هیچ سازمان و نهاد بین المللی و هیچ دولتی عهد اخوت با دموکراسی خواهان ایرانی نبسته است. همان طور که دیکتاتوری و فناتیسیسم عربستان سعودی پذیرفته شده و در روابط بین الملل هم از آن به عنوان حکومت میانه رو!!! یاد می شود، با یک معامله جمهوری اسلامی و آن چه می کند، از بازداشت مخالفین گرفته تا رد صلاحیت دوستان دیروز هیچ اهمیتی برای دولت های جهان نخواهد داشت. حالا برویم دلمان را خوش کنیم که وای امروز فلان دولت از ما حمایت کرد، وای فلان سازمان به فلان کس جایزه داد، که چی؟!!! متاسفم که بگویم بسیاری از فعالینی که من در ایران می شناختم، تنها هدفشان برای فعالیت، جایزه گرفتن از این و آن (البته جایزه گرفتن بد نیست، اما این که هدف این باشد، ...)، گرفتن بورسیه تحصیلی و فرصت مهاجرت بود. چرا که این عزیزان عمدتا از سواد بالایی برخوردار نبودند که با پای خود بتوانند جایی بروند، برای همین رانت های ویژه قربانیان نقض حقوق بشر باید پشتوانه شان می شد.
خوب بدین ترتیب، با معاملات پشت پرده دولت ایران و البته جایزه های رنگارنگی که فعالین عزیزم می برند، در آینده ای نزدیک دموکراسی، رفاه و برابری در ایران حاکم خواهد شد. یادش بخیر دورانی که مثلا دانش آموز ممتاز یا دانشجوی ممتاز می شدم و جایزه ای می آمد، به این فکر می کردم که چی؟ برای چی به من جایزه می دهند؟ مگر تغییری توانسته ام در وضع موجود بدهم؟
اما ناامید نیستم، چرا که می شناسم بسیارانی را که اهل قیل و قال و سر و صدا نیستند، آن قدر اعتماد به نفس و سواد دارند که جیره خوار خارجی نشوند و به جای هی حرف زدن، گام هایی محکم بر می دارند. در دنیای مهندسی مثلی هست که می گوید کاری که ارزش دارد، منتشر نمی شود. همین را به جهان مبارزه برای آزادی تعمیم دهیم، کاری که ارزش دارد، آن قدر بنیادین است که به چشم کوته نظران نمی آید.
خلاصه آن که امیدوارم این درس های تاریخ، تلنگری برای همه از جمله خودم باشد.