آوای رهایی
پراکنده های سینا مالکی
شماره جدید نشریه زنستان
شماره جدید نشریه زنستان با مطالبی بسیار پربار منتشر شده است. من مطالب زیر را حتما توصیه می کنم بخوانید.
من يک راديکالم
اين روزها چند مقاله مي خواندم از تحليل گران مسايل ايران و برخي از فعالان دانشجويي که در آن دايما به حاکمان هشدار مي دادند که ادامه فشار و تحديدهاي آنان نيروهاي عقلاني را از صحنه بيرون خواهد کرد و جاي را براي نيروهاي راديکال باز خواهد گذاشت.
در دوران 8 ساله اصلاحات از زبان سردمداران اصلاحات نيز چنين سخناني مي شنيديم. اصلاحات تک گونه آنان تنها رفرميستي تعريف مي شد. با اين وجود در آن سال ها آن ها که گوشه چشمي بر جهان دانايي داشتند لب بستند تا در تجربه نيز گونه اصلاحات رفرميستي به بن بست رسد و زمانه براي سخن گفتن شنوا شود. آن چه بغض سکوت مرا شکست خواندن مطلبي از آقاي علي نيکونسبتي از فعالين دانشجويي دانشگاه امير کبير و از سياست گذاران دفتر تحکيم وحدت بود و هشداري که به حاکميت داده بودند. اين سخن نشان داد که فعالان دانشجويي ما تا چه حد از دانشتن معناي بنيادين واژه ها محرومند و جاي اين سئوال را پيش مي آورد که چه جاي اطمينان است به تحليل ها و راهبردهاي چنين جماعتي خام؟
به هر روي، به آناني که معناي واژه راديکال را نمي دانند عرض مي کنم اين واژه معادل لاتين لغت ريشه اي و عميق و يا ريشه دار و اصيل است. در اصطلاح سياسي راديکاليسم به معناي حرکتي است که خواهان تغييراتي بنيادين و عميق است و انسان راديکال کسي است که ريشه اي مي انديشد و در سطح نمي ماند. اما آن چه در ايران داعيه داران سياست به خورد مردم داده اند برابري راديکاليسم با انقلاب و تندروي است. آن ها که مي خواستند خشونت هاي دروني خويش را در پيش برد اهداف قدرت پرستانه نامي زيبا انتخاب کنند، از راديکاليسم و صد البته بي دانشي مردم ايران نهايت استفاده را بردند.
راديکاليسم در حقيقت عين اصلاحات و در برابر انقلاب و خشونت است. در گفتمان اصلاحي دو گونه حرکت شناخته مي شود، رفرميستي و راديکال (ريشه اي). اصلاحات رفرميستي اصلاحاتي عميق نيست و بيشتر از جانب کساني مطرح مي شود که بيش از بهبود اوضاع سياسي و اجتماعي کشورها هدفشان حفظ قدرت است. با احترام به صداقت اصلاح طلبان حکومتي در ايران اما حرکت آن ها در طول اين 8 سال حرکتي رفرميستي بدون ديد عميق و ريشه اي به مشکلات بود. در آزمون جهاني و اينک ايران اصلاحات رفرميستي نه تنها شکست خورده بلکه سبب عقب راندن مسير پيروزي ملت ها شده است. اما اصلاحات راديکال که در برابر انقلاب، خشونت و رفرميسم مي ايستد چاره را در بيان و مطالبات راديکال مي داند، اصلاحات راديکال صداقت بنيادين بر رفع ظلم و جور و بسط دوستي و صلح است و اگر ملاک بر عقلانيت و صداقت باشد عقلاني تر از آن يافت نمي شود. حال سئوال از داعيه داران عقلانيت آن است که از چه زماني تفکر عميق و ريشه اي در برابر عقلانيت تعريف شده است؟
آري! من با اعتقادي کامل به بي خشونتي، رفتار مدني، اخلاق خودآگاه و... پيشبرد مطالبات راديکال را تنها راه رهايي و برابري تک تک انسان ها در هر گوشه گيتي مي دانم. بخشي از حاکميت در ايران که در طول سال هاي اخير هر روزنه اي را بسته است، هر از گاهي بدش نمي آيد با اهداي آب نباتي همچون حضور زنان در استاديوم يا اظهارات جديد بعضي از دولتيان در آزادي حجاب و پوشش مردم ايران را در خواست هاي سطحي نگاه دارند و آن ها را از تفکر عميق و راديکال پيرامون آن چه از بروز انسانيتشان جلوگيري مي کند، باز دارد. اين جانب به راه و روش همگان احترام مي گذارم و به صداقتشان اعتقاد دارم، اما حق داشته و دارم تا از آن چه به آن از روي عقل و فکر و چندين سال مطالعه و تجربه رسيدم و اينک برخي از تازه به دوران رسيده ها سعي در غير عقلاني نشان دادن آن دارند دفاع کنم.
به خرداد و تیر سلامی دوباره کنیم
خرداد ماه و تیر ماه هر سال برای ما ایرانیان ماه هایی پر از حادثه هستند. گویی گرمای تابستان ایران که بخش عمده ای از آن در کویر آتش می سوزد، آتش درون انسان های این گوشه زمین را نیز شعله ور می سازد. سال های بسیاری گذشته از آن روزهایی که زنان و مردان ایرانی برای آزادی و دموکراسی و حقوق بشر بپا خاستند و نغمه مشروطه سر دادند.آن مبارزات هم در همین ماه ها بود، اگر چه جشن پیروزی در امرداد ماه بر پا شد. همین طور 54 سال از آن تیرماه زیبا و خاطره انگیز برای آزادی خواهان می گذرد. آن ها که با خون گرمشان بر سنگ فرش خیابان ها نوشتند: "یا مرگ یا مصدق". 11 سال بعد از آن حادثه قیام 15 خرداد روی داد. خردادها و تیرهای گرم تا 57 ادامه پیدا کردند و این بار جشن پیروزی در سرمای زمستان 57 بر پا شد. پس از حرکت دانشجویان در 18 تیر 78 دوران خردادها و تیرهای پر شور پس از خرداد 60 نیز آغاز شد. شاید خرداد و تیر 83 در طول این 7 سال تنها ماه های آرام بوده اند.
اما این ماه ها خاطرات تلخی نیز در خود دارد. خرداد 60 بود، دو ارگان خشونت در ایران یعنی سازمان مجاهدین خلق و فالانژها به نقطه برخورد بزرگ نزدیک و نزدیک تر می شدند. این دو ارگان همان ها بودند که از فردای انقلاب دوشادوش یکدیگر و البته دیگرانی که بعدها پی به اشتباه خویش بردند بر طبل اعدام و انتقام و کشتار می کوبیدند. انقلابی که با نافرمانی مدنی و تظاهرات های بدون سلاح شروع شد در نقطه پیروزی در روزهای 21 و 22 بهمن به خون آغشته شد و از همان زمان تا امروز این دور خشونت بسته مانده است. اما هیچ زمانی در طول آن سال ها به اندازه خرداد و تیر 60 پر حادثه نبود. نابخردی بزرگان از هر دوسو زمینه را برای آن فراهم کرد تا بالاخره در 7 تیر 60 با انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی دور بزرگ تر و وحشتناک تری از خشونت در ایران آغاز شود. جنگ داخلی که در پس آن جنگ خارجی آمد و...
خرداد و تیر هر سال اما جوانان بسیاری را نیز از ما گرفته است. چه آنان که خون پاکشان به راه مشروطه جاری شد، چه آنانی که پیکرهایشان امروز در آرامگاه شهدای 30 تیر خفته است، و تا آخرین جانباخته خردادمان عزت ابراهیم نژاد.
امسال 100 سال از آن روزهای گرم 1285 خورشیدی می گذرد، کتاب های تاریخ در هر برهه ای رنگی از امید و نا امیدی به خود گرفته اند. روزهایی خوش و اما فقط چند روزی خوش در میان ده ها هزار روز تلخ که به قول ریاضیدانان قابل صرف نظر کردن است. این روزها با خود فکر می کنم کجای کار خطا بوده است؟ چرا باید یک ملت برای آزادی ده هزار قربانی کند و به آن نرسد؟ آیا همواره سخت ترین راه را انتخاب نکرده ایم؟ آیا ایدیولوژی ها و عقاید و آیین هایمان آن قدر ارزش دارند که دستمان به خون و روح آسیب دیده دیگران آلوده شود؟
من هم چونان هر انسانی آزادی می خواهم و فردیت خود را، پاسخ بسیاری از سئوالات را همه می دانند، اما پاسخ یکی را بسیار دوست دارم و به آن ایمان دارم، آن که آزادی قربانی نمی خواهد، آزادی به میان آزادگان می رود و هم آنان که از درون آزادی را درک می کنند. آنانی که دوست دارن تا خردادها و تیرهایشان نوای آرامش و صلح باشد و دوستی و صد البته مطالبه حقی در فضایی آرام و منطقی و نه ترور و وحشت و گلوله و انتقام.
به خشونت علیه خود پایان دهیم
والتر بنیامین فیلسوف معاصر در تعریفی از خشونت آن را عملی (در معنای عمل) از سوی انسان که در نتیجه آن انسان وادار می شود تا بر خلاف خواست و اراده خود عمل کند، معرفی می کند. تا کنون گفتارهای زیادی پیرامون خشونت دیگران بر علیه دیگری شنیده ایم. اما کمتر سخنی از خشونت علیه خود رفته است. این که انسان در نتیجه هر فکری و فشاری داخلی و خارجی بر خلاف خواست و اراده خود عمل کند این در حقیقت خشونتی است که در حق خود روا داشته ایم. در کشور ما ایران به دلایل بسیاری ما به خشونت علیه خود اقدام می کنیم. اگر سیاسی هستیم گفته هایی در لفافه می گوییم و از بیان خواست های اصلی خود سرباز می زنیم، اگر عاشق هستیم از بیان عشق خود به طرف مقابلمان طفره می رویم یا از بیان آن در جمع می هرسایم و... در تمام این حالات ما در حق خویش خشونت کرده ایم. خودسانسوری چهره بارز خشونت علیه خود است. انسانی که خود را سانسور می کند و ازبیان و عمل به خواست های بشری خویش سر بر می تاباند بزرگترین خشونت ها را مرتکب شده است. خشونتی بزرگتر از آن که در صورت وقوع آن عمل یا شنیدن آن بیان از فرد دیگری سر می زند.
بارها شنیده ایم که باید با بی خشونتی به سوی مبارزه رفت و باید خشونت را در تمام اشکال آن نفی کرد و بی خشونتی را استراتژی عمل خویش ساخت. آما آیا از یاد برده ایم تنها انسان هایی از خشونت تهی می شوند که پیش از هر چیز خشونت علیه خود را پایان داده اند؟
------------------------------------------------------------------------------------------------
این همبستگی را پاس بداریم، به قیمت رنج صدها انسان به دست آمده است.
شعری از گوته
در ميان خروارها نگارش جهاني و انسان دوستانه گوته در فاوست اين شعر را بسيار دوست دارم:

نفرين بر هر آن چه که روح آدمي را
با جذبه و جادو به سوي خويش مي کشد
و او را در اين ماتم کده با
نيروهاي اغوا و فريب دربند مي کشد!
فراتر از همه نفرين به انديشه هاي والا
که جان، خويشتن را با آن ها اسير مي سازد!
نفرين بر فريننده گي خيالات
که باري اند بر دوش خرد!
نفرين بر هر آن چه در روياها بر ما وارد مي شوند
به هيات فريبکار شهرت، به هيات نام دارندگي!
نفرين بر هر آن چه که تملکش
مثال تملک بر همسر و فرزند يا خدم و حشم مي فريبدمان!
نفرين بر دارايي که با گنجينه هايش
به اعمال بي پروايانه تهييج مان مي سازد،
با فريبي که در نشاطي به باطل
مخده هاي آسايش را براي مان فراهم مي سازد!
نفرين بر نوشيدني هاي آرام بخش انگوري!
نفرين بر آن مرحمت اعلاي عشق!
نفرين بر اميد! نفرين بر ايمان،
و پيش از همه، نفرين بر صبوري!
آزمایشگاه خودم
این روزها هیجانم خیلی زیاد شده است. در شرکت شده ام همه کاره. برای اولین بار دارم آزمایشگاهی را تجهیز می کنم که مال خودم است. اسیلویسکوپ، مولتی متر، هویه، پاور،... را خودم انتخاب می کنم و از بازار توکل یا امجد خریداری می کنم. من آزمایشگاهم را دوست دارم، به تک تک قطعاتش عشق می ورزم، چون مال خودم است. مخصوصا اسیلوسکوپ را که بسیار کوچک و مامانی است. مدیرشرکت من را تشویق کرده که کار پروگرامینگ می نیمم سیستم PC104 را هم خودم انجام دهم، آن هم با زبان C. کار مشکلی است، اما من همیشه از زندگی در عدم امنیت لذت می برم و از یکنواختی حالم به هم می خورد. فقط این حقوق ما را زیاد کنید لطفا. به جان شما خرج مهمانی ها و دوستان ما را کفایت نمی کند :دی.
------------------------------------------------------------------------------------------------
امیدوارم ایران فرصت طلایی برای منافع ملی را نادیده نگیرند و به 27 سال خصومت بیخودی پایان داده شود.
------------------------------------------------------------------------------------------------
نوشین احمدی خراسانی و پروین اردلان به جرم برگزاری تجمع قانونی تفهیم اتهام شدند. اولا این که فقط ان دو نبودند، لطفا این اتهام را به همه 1600نفر تفهیم کنید، زیرا ما همه نوشین و پروینیم. بعدش هم من هرچه فکر می کنم تفهیم نمی شوم که لغو قانون چند همسری کجای پایه های نظام را لرزانده. چرا نظام مطالبات صنفی مردم را به سرنوشت خود پیوند می زند؟
------------------------------------------------------------------------------------------------
فرناز عزیز چه زیبا پرده از هویت واقعی خشونت ورزان دریده است.
تحصن دستندرکاران روزنامه صبح در دانشگاه علم و صنعت ایران
بیانیه تحصن دست اندرکاران روزنامه دانشجویی صبح
چشم به راهان صبح همیشه بیدارند

بارها از زیان تاریخ شنیده ایم قصه مردمانی که در برابر ظلم و بی عدالتی سکوت کرده اند و در مقابل، مردان و زنانی که ایستاده اند و پاسداری از حق را پیشه ساختند. آنهایی که با سکوت خود بر بی عدالتی صحه می گذارند، خود ظلمی عظیم روا می دارند و آنها که از گشودن زبان واهمه دارند، به عظمت حق و ارزش دفاع از آن پی نبرده اند.
دانشگاهیان گرامی
شورای فرهنگی دانشگاه که در بیان اهداف خود، همواره خود را در جهت ترویج فرهنگ اسلامی معرفی می کند، امروز بر ما پوشیده نیست که این شورا در اثر حضور بعضی کژاندیشان، مروج فرهنگ تحجر و واپسگرایی است. مردانی که ذهن خمود و پژمرده شان، تحمل فهم ارزشهای اسلامی را ندارد، چه رسد که بخواهند در مقام مروج این فرهنگ ناب قرار گیرند. نافهمی آقایان از ارزشهای اخلاقی و انسانی، زیربنای پروژه های فرهنگی شان شده است. نقض گسترده و بی سابقه حقوق قانونی و فردی دانشجویان، تبعیض های گسترده فرهنگی، جنسیتی، عقیدتی و مالی، جلوگیری از برگزاری مراسم فرهنگی، سیاسی و عقیدتی گروه های دگراندیش، دخالت بی سابقه، پیگیری و توقیف مطبوعات دانشگاهی که در نهایت منجر به توقیف نشریه سبزاندیشان و حکم تعلیق مدیرمسئول روزنامه دانشجویی صبح گردید، بخشی از این پروژه ننگین و ضد انسانی بوده است.
در حالی که شوراهای صنفی دانشگاه که برگزیده تمامی دانشجویان می باشند، از برگزاری اردوهای علمی، فرهنگی و تفریحی با حضور دانشجویان فارغ از هر جنسیتی محرومند، نهادهای هم سو با مدیران فرهنگی دانشگاه، در اقدامی که در طول تاریخ دانشگاه در ایران بی سابقه است، چندین اردوی مختلط برگزار می کند و تمامی بودجه آن از طرف مدیرانی تأمین می شود که با نگاه آلوده خویش برگزاری اردوهای مختلط را باعث اشاعه فحشا و فساد در بین دانشجویان می دانند.
حاصل نگاه مرتجعانه آقایان، چیزی نیست جز تبعیضات گسترده جنسیتی که نمونه های بارز آن را در وضعیت تریای دختران، حضور و غیاب گسترده دانشجویان دختر خوابگاهی، مجبور کردن آن ها به حضور در خوابگاه پیش از ساعت 10 شب و تعقیب و پیگیری دانشجویان متخلف و ایجاد نگرانی برای خانواده های آن ها مشاهده کرد.
گویی سکوت دانشجویان در برابر این رفتارها، باعث ایجاد این توهم شده است که بر ظلمی که بر ما می رود، شکایتی نداریم. و یا تصور کرده اند که از حقوق خود بی خبریم. اگر کسانی به سکوت دلخوش کرده اند و دیگران پروای برخوردهای بیرحمانه تنگ نظران را بهانه سکوت خود می دانند، اما یافت می شوند دلسوزانی که تحمل سکوت برایشان دشوارتر از تحمل بیداد است. روزنامه دانشجویی صبح، همواره نسبت به جریانی که امروز مدیریت فرهنگی دانشگاه را در دست گرفته، هشدار داده و به کرات خطرات این جریان را برای جامعه دانشگاهی تبیین نموده است. دست اندرکاران روزنامه صبح، هیچ گاه در برابر سیاست هایی که در اثر حضور بعضی متعصبین در شورای فرهنگی دانشگاه، از سوی این شورا پیاده می شود، سکوت نکردند و امروز نیز در دنباله همان رویه سابق خود، قصد دارند جامعه دانشگاهی را از خطرات جدی که آنها را تهدید می کند آگاه سازند.
دانشگاهیان گرامی
امروز در برابر دفتر دکتر خلج، مدیر امور فرهنگی و فوق برنامه به تحصن نشستیم تا اعلام کنیم جناب خلج، به عنوان یک مدیر اجرایی، دقیقاً برآمده از جریانی است که پروژه های حذف گرایانه و تبعیض آمیز شورای فرهنگی دانشگاه، حاصل دیدگاه های تحجرآمیز این جریان است. دکتر خلج، مسئول اجرای پروژه هایی است که با رنگ و لعاب دینی و مذهبی، هویت دانشجویی ما را نشانه رفته است و در نهایت، دین ما را به ابزاری برای دین فروشان مبدل می سازد.
وقتی مدیریت فرهنگی دانشگاه به راحتی دانشجویان را به همفکر و غیرهمفکر تقسیم بندی می کند، حاصلش می شود این که بیش از 80% بودجه فرهنگی دانشگاه را صرف بسیج دانشجویی می کند و سایر فعالین دانشگاه برای دریافت مبالغ اندک، باید به حضور ایشان هزار التماس برند. این در حالی است که میزان مقبولیت بسیج دانشجویی در بین دانشجویان و نحوه فعالیت ها و میزان استقبال دانشجویان از آنها، بر کسی پوشیده نیست. و البته باز تکرار بدیهیات است که نهادی مانند بسیج از انواع و اقسام حمایت های خارج دانشگاه هم برخوردار است.
دانشگاهیان گرامی
آنچه در جلسات کمیته ناظر بر نشریات می گذرد، بسیار اسف بار است. امروز کسانی در مسند قضاوت نسبت به نشریات دانشجویی نشسته اند که به صراحت اعلام می کنند «باید تمام نشریات دانشجویی را توقیف کرد چرا که بیت المال را به هدر می دهند.» کسانی که تصور می کنند آنچنان مصونیت دارند که هر چه بخواهند می توانند با بی عدالتی، ظلم، تندروی و تخطی از قانون رفتار کنند و هیچ کس معترض آنان نخواهد شد. به عنوان بخشی از جامعه مطبوعاتی دانشگاه اعلام می کنیم که آنچه در کمیته ناظر بر نشریات می گذرد، کاملاً غیرقانونی است. در صدور احکام، حتی نیم نگاهی هم به قانون و مسائل حقوقی نمی شود. آنچه ملاک نظر است، سلیقه جناب خلج، مهندس نقره کار، حاج آقا فضلعلی، دکتر وفامهر و دکتر انبیاء است.
دست اندرکاران روزنامه دانشجویی صبح، امروز برای مدت زمانی محدود تحصن کرده اند تا از این طریق بخشی از مطالبات به حق خود را که برآمده از مطالبات انبوه دانشجویان است، به گوش دانشگاهیان برسانند.
1- تجدید نظر شورای فرهنگی دانشگاه در اجرای سیاست های واپسزده و افراطی خود
2- عکس العمل مناسب و قاطع ریاست دانشگاه و سایر اعضای فرهیخته شورای فرهنگی دانشگاه نسبت به آنچه که در این شورا می گذرد.
3- تجدید نظر مدیریت امور فرهنگی در رویه تبعیض آمیز خود نسبت به فعالان دانشگاه
4- قانون گرایی در کمیته ناظر بر نشریات و پرهیز از برخوردهای سلیقه ای و حذفی
5- تجدید نظر نسبت به حکم صادره در مورد روزنامه دانشجویی صبح
با آغاز انتشار روزنامه دانشجویی صبح، در مسیری گام نهادیم که هر برخورد غیرمنصفانه و بیرحمانه ای را از سوی نااهلان پیش بینی می کردیم. با توکل به پروردگار و استعانت از او، به شکر خدا آنقدر کم اشتباه در این مسیر گام برداشتیم که امروز آن نااهلان آنچنان به استیصال افتاده اند که راه مقابله را در برخوردهای توهین آمیز و صدور احکام غیرقانونی جستجو می کنند. گویی غافلند که راهیان این طریق چشم به راه صبحند و چشم به راهان صبح همیشه بیدار.
محمد حجتی
الهام شهسوارزاده
ابوالفضل صبرآمیز
رضا نامداری
سینا مالکی
پویا شریفی
محمد مهدی نایب پور
ثمین سهیلی
صالح طاهری
زینب مختاری
مهدی پوررحیم
مهرنوش محمد نژاد
راشین فاطمی
کمال رضوی
محمد حسین رضوانیان
نمونه انسانی معتقد به راه
نوشین احمدی خراسانی عزیز نوشته است: "متعجب‎ام كه چرا برخي از افسران نيروي انتظامي، ما را كه در پارك نشسته بوديم و فقط سرود مي‎خوانديم با كتك به ”وسط ميدان“ كشاندند، به‎راستي چرا، مگر مي‎خواستند نظم شهر را به‎هم بريزند؟ ما زنان كه در بيانيه‎هاي‎مان بارها اعلام كرديم كه نمي‎خواهيم نظم ترافيك ميدان هفت تير مختل شود، اما گويا مخالفان جنبش زنان مصمم بودند ترافيك ايجاد كنند و نظم شهر را به‎هم بريزند، عجبا از اين همه تدبير و عقلانيت! اما نكته اميدبخش در اين ميان، وجود اين همه ظرفيت، مدنيت، صبوري و متانت در جنبش زنان است كه به رغم برخوردهايي چنين قهرآميز و بي‎سابقه، در ميدان هفت تير حتا يك شيشه هم نشكست، سنگي پرتاب نشد. اتومبيلي واژگون نشد. آري اين تحمل بالاي زنان و دختران جوان اين مرز وبوم نشان از ايمان به حقانيت را‎ه‎‎مان است.ما زنان خواسته‎هايي كه داريم بر حق است و قلب‎‎مان گواهي مي‎دهد كه دير يا زود به حق‎مان مي‎رسيم. سردي دستبند‎هايي كه به دستان پاك و زحتمكش”ژيلا بني‎يعقوب“ زده شد، كشيده شدن دلخراش ”دلارام علي“ روي آسفالت خيابان، بازداشت غيرقانوني علي‎اكبر موسوي خوئيني‎ها، بهاره هدايت، عاطفه يوسفي، اعظم الهامي، بهمن احمدي امويي، آزاده فرقاني، نسيم سلطان بيگي و ده‎ها نفر ديگر و خشونت‎هايي كه همگان شاهد بودند درحالي صورت گرفت كه زنان با تجمع خود بذر صلح و نفي خشونت بر فضاي شهر مي‎فشاندند. اما بدانيد كه اين رسم زندگي منصفانه و صلح‎آميز در يك جامعه انساني نيست. ما مي‎خواهيم بدانيم با چه توجيهي و به چه دليل با چنين تجمع آرامي، اين‎گونه فجيع و ناعادلانه برخورد شده است؟ واقعا چرا؟ "
------------------------------------------------------------------------------------------------
یکی یاد منو از دست این که توی چت گیر داده نجات ده. بابا به من چه دوست پسرت چند تا ... داره اهههههه ملتم بیکارنها
تجمع ما قانونی بوده است، بازداشتها غیر قانونی است
متاسفانه تجمع مسالمت آمیز جمعی از زنان در میدان هفت تیر با دخالت نیروی انتظامی به خشونت کشیده شد و پلیس های زن به ضرب و شتم شرکت کنندگان در تجمع پرداختند و در نهایت نیز عده ای بازداشت شدند .تجمع مزبور پژواک خواست جامعه زنان ایران در دست یابی به حقوق اساسی خود و پایان بخشی به تبعیضات جنسیتی است که ریشه در نهضت بیداری ایرانیان از انقلاب مشروطه تا کنون دارد .از آنجاییکه این تجمع حق مسلم اعلام کنندگان فراخوان و شرکت کنندگان است لذا ما امضا کنندگان ، ضمن محکوم کردن اقدام نیروی انتظامی نکاتی را به شرج زیر عرض کرده و مصرانه خواهان آزادی سریع و بی قیدوشرط بازداشت شدگان هستیم...
۱-برابر با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برگزاری تجمعات و راهپیمایی در صورت عدم حمل سلاح و توهین به مبانی اسلام ، آزاد است و کسی حق ندارد مانع از آن شود.
------------------------------------------------------------------------------------------------
لطفا امضا کنید. خواهش می کنم
------------------------------------------------------------------------------------------------
حمایت میثم عباسی از اعضای موثر از زنان. میثم بهم گفت سینا عکسا اشک آدم را در می آورد
بغضی نشسته بر گلوگاه
نمی تونم بنویسم. اصلا آخر شقاوت تا این حد. نگران خیلی های دیگه هم هستم. برین پرستو رو ببینین و همچنین علی و هانیه رو. من نمی تونم حرف بزنم
همراه شو عزیز، تنها مرو به دشت


از زمان تدوين قوانين در انقلاب مشروطه، طي 100 سال گذشته، تلاش زنان ايراني همواره متوجه دستيابي به حقوق برابر و انساني بوده است. اما با وجود تمامي اين تلاش ها، در کليه قوانين از جمله قوانين مدني و جزايي، حقوق اوليه زنان همچنان ناديده گرفته شده و بن بست هاي قانوني بسياري را بر زندگي زنان جامعه ايراني تحميل کرده است.ما زنان در 22 خرداد سال گذشته يک دل و يک صدا اعتراض خود را به کليه قوانيني که حقوق زنان را نقض کرده ابراز داشتيم اما مطالبات بر حق ما همچنان بي پاسخ مانده است. بدين سبب امسال نيز در پيگيري قطعنامه 22 خرداد سال گذشته دوباره گرد هم خواهيم آمد و خواسته هاي مشخص خود را از جمله منع چندهمسري، لغو حق طلاق يکطرفه مرد، حق ولايت و حضانت بر فرزند توسط پدر و مادر به طور مشترک، تصويب حقوق برابر در ازدواج (مانند حق بدون قيد و شرط اشتغال و حق تابعيت مستقل زنان متاهل و...)، تغيير سن کيفري دختران به 18 سال، حق شهادت و ديه برابر، و لغو قانون قراردادهاي موقت كار و ديگر قوانين تبعيض‎آميز اعلام خواهيم کرد.از اين رو از همه شهرونداني که به نقض حقوق زنان در قوانين موجود اعتراض دارند مي خواهيم به گردهم آيي که به اين منظور در روز دوشنبه 22 خرداد ماه 1385 (ساعت 5 الي 6 بعدازظهر در ميدان هفت‎تير) برگزار مي‎شود بپيوندند.
---------------------------------------------------------------------------------------------
22 خرداد همتون رو میبینم
یادی از یاشار قاجار
یاشار در زندان 325 سپاه اسیر است. مصطفی بهتر از هر فعالی آنجا را می شناسد. پارسال خرداد ماه بود، انتخابات ریاست جمهوری، دوستان چند دسته شده بودیم، برخی تحریمی و برخی شرکت در انتخابات. یاشار قاجار دانشجوی چپ به همراه دیگر اعضای انجمن امیر کبیر انتخابات را تحریم کرده بودند. سعید حبیبی یک جورایی رهبر معنوی دانشجویان چپ است. در روزهای انتخابات بچه ها حتی تا درگیری های لفظی هم با هم پیش رفتند. یاشار قاجار سرسختانه از تحریم می گفت.
روز انتخابات برای رای دادن بچه ها اکثرا رفتن امیر کبیر جایی که معین رای می داد. تصادفا سعید حبیبی و یاشار قاجار را دیده بودند در صف رای !!!! یکی به طعنه به یاشار گفته بود توام؟؟؟؟ اونم گفته بود البته با اخم و کمی غرور، فقط به خاطر سحابی رای می دهیم.
یاشار الان زندان هست. من چندان عقایدم با یاشار و عابد توانچه نمی خواند، اما می دانم که انسانهای نیکوسرشتی هستند و هرگز به دنبال دعوا و خشونت نبوه و نیستند و تنها حق انسانی خویش را می خواهند. آیا جزای حق خواهی زندان نفرت بار 325 است؟
------------------------------------------------------------------------------------------------
مانیفست سوم گنجی منتشر شد. این نوشته زیبای فرناز را از دست ندهید.
احساس روزمرگی می کنم
خیلی وقت هست اینجا از خودم چیزی ننوشتم. همه اش شده تحلیل و نظرات چپندرغاز من. تقصیر من هم نیست از 6 صبح تا 8 شب که سر کار هستم. وقتی هم می ایم نت... دلم تنگ شده برای بچه ها... صبح و شبمان با هم در تریا می گذشت. حالا.. امروز به هر کس زنگ زدم یک جایی بود. یعنی بعد از یک هفته اینجوری فراموش شدم؟؟؟!!!
------------------------------------------------------------------------------------------------
امروز با بچه های صبح یک کوه رفتیم حال داد، چشم اونایی که منوسر صبح بیدار کردنو نیومدن کور :دی
------------------------------------------------------------------------------------------------
مصطفی نوشته که مریم تاجیک هنرمند برجسته کشورمون در گذشته . واقعا دردناک هست. بعد از به آذین... همه جان شیفته را دوست دارند ولی برای من ژان کریستف ارزشمندتر است و اصلا بهترین رمانی است که تا کنون خوانده ام. این دوست عزیزمون هم که بالاخره خوب هست و مثل همیشه پر انرژی.
------------------------------------------------------------------------------------------------
خدایا ما چرا اینقدر بد بیاریم آخه؟ چرا وقتی خاتمی غنی سازی را متوقف کرد این آمریکا پیشنهاد مذاکره نداد. البته به قول یکی از دوستان بنیاد گرایان زبان هم را بهتر می فهمند. برادر احمدی نژاد هم مثل همیشه که از تمام حقوق مسلم ما دفاع می کنند یک گام عقب ننشستند. من که نفهمیدم والا من از 16 سالگی می دونستم غنی سازی چه جوری انجام میشه. اگر دستگاههاشو داشتم توی خونه هم می شه به خدا فقط تشعشع داره که اونم با ساروج میشه حلش کرد. این چه افتخاری دارد؟