آوای رهایی
پراکنده های سینا مالکی
من يک راديکالم
اين روزها چند مقاله مي خواندم از تحليل گران مسايل ايران و برخي از فعالان دانشجويي که در آن دايما به حاکمان هشدار مي دادند که ادامه فشار و تحديدهاي آنان نيروهاي عقلاني را از صحنه بيرون خواهد کرد و جاي را براي نيروهاي راديکال باز خواهد گذاشت.
در دوران 8 ساله اصلاحات از زبان سردمداران اصلاحات نيز چنين سخناني مي شنيديم. اصلاحات تک گونه آنان تنها رفرميستي تعريف مي شد. با اين وجود در آن سال ها آن ها که گوشه چشمي بر جهان دانايي داشتند لب بستند تا در تجربه نيز گونه اصلاحات رفرميستي به بن بست رسد و زمانه براي سخن گفتن شنوا شود. آن چه بغض سکوت مرا شکست خواندن مطلبي از آقاي علي نيکونسبتي از فعالين دانشجويي دانشگاه امير کبير و از سياست گذاران دفتر تحکيم وحدت بود و هشداري که به حاکميت داده بودند. اين سخن نشان داد که فعالان دانشجويي ما تا چه حد از دانشتن معناي بنيادين واژه ها محرومند و جاي اين سئوال را پيش مي آورد که چه جاي اطمينان است به تحليل ها و راهبردهاي چنين جماعتي خام؟
به هر روي، به آناني که معناي واژه راديکال را نمي دانند عرض مي کنم اين واژه معادل لاتين لغت ريشه اي و عميق و يا ريشه دار و اصيل است. در اصطلاح سياسي راديکاليسم به معناي حرکتي است که خواهان تغييراتي بنيادين و عميق است و انسان راديکال کسي است که ريشه اي مي انديشد و در سطح نمي ماند. اما آن چه در ايران داعيه داران سياست به خورد مردم داده اند برابري راديکاليسم با انقلاب و تندروي است. آن ها که مي خواستند خشونت هاي دروني خويش را در پيش برد اهداف قدرت پرستانه نامي زيبا انتخاب کنند، از راديکاليسم و صد البته بي دانشي مردم ايران نهايت استفاده را بردند.
راديکاليسم در حقيقت عين اصلاحات و در برابر انقلاب و خشونت است. در گفتمان اصلاحي دو گونه حرکت شناخته مي شود، رفرميستي و راديکال (ريشه اي). اصلاحات رفرميستي اصلاحاتي عميق نيست و بيشتر از جانب کساني مطرح مي شود که بيش از بهبود اوضاع سياسي و اجتماعي کشورها هدفشان حفظ قدرت است. با احترام به صداقت اصلاح طلبان حکومتي در ايران اما حرکت آن ها در طول اين 8 سال حرکتي رفرميستي بدون ديد عميق و ريشه اي به مشکلات بود. در آزمون جهاني و اينک ايران اصلاحات رفرميستي نه تنها شکست خورده بلکه سبب عقب راندن مسير پيروزي ملت ها شده است. اما اصلاحات راديکال که در برابر انقلاب، خشونت و رفرميسم مي ايستد چاره را در بيان و مطالبات راديکال مي داند، اصلاحات راديکال صداقت بنيادين بر رفع ظلم و جور و بسط دوستي و صلح است و اگر ملاک بر عقلانيت و صداقت باشد عقلاني تر از آن يافت نمي شود. حال سئوال از داعيه داران عقلانيت آن است که از چه زماني تفکر عميق و ريشه اي در برابر عقلانيت تعريف شده است؟
آري! من با اعتقادي کامل به بي خشونتي، رفتار مدني، اخلاق خودآگاه و... پيشبرد مطالبات راديکال را تنها راه رهايي و برابري تک تک انسان ها در هر گوشه گيتي مي دانم. بخشي از حاکميت در ايران که در طول سال هاي اخير هر روزنه اي را بسته است، هر از گاهي بدش نمي آيد با اهداي آب نباتي همچون حضور زنان در استاديوم يا اظهارات جديد بعضي از دولتيان در آزادي حجاب و پوشش مردم ايران را در خواست هاي سطحي نگاه دارند و آن ها را از تفکر عميق و راديکال پيرامون آن چه از بروز انسانيتشان جلوگيري مي کند، باز دارد. اين جانب به راه و روش همگان احترام مي گذارم و به صداقتشان اعتقاد دارم، اما حق داشته و دارم تا از آن چه به آن از روي عقل و فکر و چندين سال مطالعه و تجربه رسيدم و اينک برخي از تازه به دوران رسيده ها سعي در غير عقلاني نشان دادن آن دارند دفاع کنم.