آوای رهایی
پراکنده های سینا مالکی
زندگی
اقتباسی آزاد از نمایشنامه ققنوس نوشته اکبر رادی
در هجوم لشکری از نيزه داران يکپا به حفره ای تاريک، در کشاکش دو جسم، در ميان هجوم خون به اندامهای دو جفت پای به هم آميخته، موجودی متولد می شود.گام به گام به پيش ميرود.به ميان نگاره های هستی پی گرایشاتی فرای ذهن خويش می گردد ودر اين ميان آن پديد آورندگان شبانه به تربيتش بر می خيزند وهيچ نمی پندارند که شايد خود نمی دانستند اين موجود حاصل شام لذت بار آنان است پ.يوسته بر او می آيند و به راه کسانی می برندش که خود حتی نمی دانند که کيستند اما او می بيند و لمس می کند بر صخره ها گام بر می دارد و پندارها را به سخره ميگيرد به ميان بادهايی که پيوسته درونش توفان می شوند وخونش در شقيقه ها جوشش می گيرد او پيوستگی رود را باور می کند. او زيستن را ميبيند و به ميانش نه خدايان تازيانه بر دست ستمگر و نه پندار هدفمند نيکيهايی که به او آموخته اند را می بيند.زندگی را تنها هدف زيستن می پندارد و شامهای لذت بار بر پا می کند که او نکند ديگران خواهند کرد او تنها يک چيز ميبيند آن که تنها هدفش از زسيتن زندگی است
1 Comments:
Anonymous Anonymous said...
این عکس بالا ادمو دیوونه میکنه.