آوای رهایی
پراکنده های سینا مالکی
یک شاگرد کوچک
من امروز خیلی خوش حالم. بعد از این که استاد محترم سیستم تلویزیون لطف فرموده و به علت عدم حضور بنده در کلاس من را انداختند، ولی من خوش حالم. پسر عمه عزیز که تهیه کننده صدا و سیماست تماس گرفت و خواست که در برنامه آموزش الکترونیک شبکه آموزش همکاری کنم. من که اصلا خودم تلویزیون نگاه نمی کنم برام جالب بود که تلویزیون ایران هم برنامه های این چنینی ترتیب بده تا آگاهی مردم بالا بره. به هر روی پذیرفتم تا مسولیت اجرا و برنامه سازی آموزش مدارهای الکترونیک دیجیتال را بر عهده بگیرم. از طرفی استادم در مرکز تحقیقات مخابرات استرالیای غربی نتایج اولیه پژوهش در سیستم های ارتباط بیسیم بنده را تایید کرد. ایده ما طراحی سیستمی است که مثل بلوتوث عمل می کنه اما با سرعتی بسیار بالا در حد 480 مگا بیت بر ثانیه. این سیستم ها کاربرد های وسیعی دارند و می تونن ارنباطات کابلی را از بین ببرند و مثلا مجبور نباشین برای ارتباط دوربینتون با تلویزیون یا کامپیوتر از کابل استفاده کنید. حالا اینو برا چی گفتم؟ دو تا حس دارم یکی این که با اون برنامه حتی اگه یه بیننده داشته باشه می تونم گامی کوچک در افزایش آگاهی مردم بردارم و همین طور لذت یه کار گروهی رو تجربه کنم. اگر همه ما بتونیم حتی یه ذره از چیزیو که بلدیم به بقیه یاد بدیم این یعنی یه گام بزرگ برای افزایش سواد و آگاهی. حس دوم مایه خوش حالی من اینه که با حضور در یک پروژه بین المللی در آن مرکز یه گام خیلی کوچک در پیشبرد زندگی بشر و کمک به انسان ها برمی دارم. این جور مواقع برایم مهم نیست که ایرانیم. دوست دارم که کودکان هدف آزار جنسی قرار گرفته کستاریکا به اندازه پژوهشگران دانشگاه ام آی تی از نتایج کارهای من برخوردار بشن. حس سازندگی خیلی زیباست. به نظر من هر ایرانی اگر در درجه اول در یک کار متخصص بشه و هدفش عالی برای کمک به انسان ها و بهتر کردن زندگی اونا خیلی عالیه. البته فقط علوم تجربی نیست.من ناراحت می شم وقتی می بینم ما در ترجمه ضعف داریم و افراد کمی مترجمان برجسته ای هستند و اکثر مترجمان ما گند می زنن به یه نویسنده. یا حقوق دانی رو می بینم که حتی بندهای فانون اساسی را هم نمی دونه و یا زیست شناسی که هنوز نمی دونه چه پیشرفت هایی در ژنوم انسان رخ داده. لازمه این اینه که نظام آموزشی غلط ما که به جای تحقیق محوری، درس محور هست اصلاح بشه و این اول از همه همت دانشجوهارو می خواد که اساتید رو وادار کنن به پژوهش محوری. ما باید دانشجوها رو ایده پرداز و آزاد اندیش بار بیاریم نه نشخوار کننده چیزایی که قبلا انجام شده. موفقیت های ایرانیانی که حتی شاید در این جا کنکور هم قبول نشدند در کشورهای دیگر نشان از آن دارد که اگر آزاد اندیش باشیم چقدر توانایی داریم. من نمی دونم مدیریت های جدید دانشگاهی که می خوان همه چیرو به همه چی ببافن می تونن این کارو بکنن.فعلا که جوابم خیره اون هم با این دور جدید اخراج اندک اساتید آزاد اندیش. به هر روی من خیلی خوش حالم که بتونم گوشه ای از علم نداشته ام را به ایرانیانی که دغدغه های دیگری هم از جمله سازندگی دارند یاد بدم. از قبل شاگرد تمامی بزرگواران هستم و دانشجوی همیشگی آزاداندیشان نه آن ها که خشک مغزانه برای ارضای میل استبدادیشان یک دانشجو را به ناحق می اندازند. بسیاری از دوستان با اندیشه هایی متفاوت در همین بلاگستان دین استادی بر گردنم دارند و بنده افتخار شاگردیشان. سرافراز باشید دوستان من و در هر رشته ای هستید بهترین اگر علاقه دارید. در همین زمینه مطلبی دارم بر گرفته از فیلم درخشان "انجمن شاعران مرده " که در مطلبی اختصاصی ارایه می شود
5 Comments:
Blogger Winston said...
congratulations!

Blogger کامران said...
آفرین به شما

Anonymous Anonymous said...
مرسی لطف داری تو...
نوشته قبلیت خیلی پر احساس بود

Anonymous Anonymous said...
خوشحالم که همه ی اساتید را یکسان مورد قضاوت قرار ندادید. و متشکرم از لطف تون. آرزوی موفقیت دارم براتون

Blogger آهو said...
چه قدر جالب عزيزم. موفق باشي!