آوای رهایی
پراکنده های سینا مالکی
دخترک نقاش
هی داد می زند جردن ، جردن... یک نفر می خواهد سوار می شی. پسرک موهایی استایلیش دارد ، ماشینی اسپرت و صدای زیبای جیپسی کینگ هم در ماشین فضا را پانکی تر می کند. شروع که به رانندگی می کند وصیت نامه ات را می نویسی، زیگزاگی با سرعت زیاد در جایی که پر است از ماشین و ترافیک. این ها را تحمل می کنی ولی ناگهان میبینی که ماشین را به سرعت به راست می برد و دخترک ایستاده در کنار خیابان را نشانه می رود. مات شده بود انگار انتظار هر چیزی را داشت الا این که یه یابو بهش حمله ور شه. نگاهش پلک نمی زد، انگار تمام ستم های زندگیش جلوی چشمش آمده بود حتی دهانش به دشنامی نیز باز نشد . آقا چه می کنی بده اون ور. انگار که از خلسه جنسی کثیفی که داشت بیرون آمده بود. دخترک نقاش بود و حاصل روزها زحمتش در اضطراب جنسی راننده ای وحشی که زن برایش ماشین سکس بود نقش خیابان شده بود. آقا نگه ذار من پیاده می شم. کرایرو پرت کردم و در راهم محکم بستم. سایر سرنشینان بهم خندیدند و دختری نیز در بین آن ها بود. شنیدم که گفت امل مذهبی!!! خداوندا آیا این دختر پذیرفته بود تمام ذهنیت فاسد جامعه را... دخترک بیچاره داشت وسایلش را جمع می کرد و اشک ریزان می گفت این ها زندگی من بودند. سبکش امپرسیونیسم بود که آقای مدرن آن را بر نتابیده بود و من امل شام لذتش خراب کرده بودم
پ.ن. تجربه ای در بلد به سفارش نرگس جان و این کاریکاتور بی نظیر نیما
1 Comments:
Blogger آهو said...
سينا جون با وجود اينكه من تين اجر بودم از ايران اومدم از اين برخوردهاي خيابوني بد خيلي داشتم. بر اساس اخرين نوشتار روانشناسان تمام اين رفتارها يك ناهنجاري به حساب مي ايد. يعني پسر يا مردي كه از متلك گفتن، يا دست زدن به زنهاي غريبه در خيابون لذت ميبره در حقيقت يك بيمار رواني است. هر كدوم از اين رفتار ها( بيماري ها) اسمي براي خودش داره! ميدوني سينا جون ازادي فقط حقي نيست كه حكومت يك مملكت به مردمش بده. مردم بايد خودشون هم به خودشون اين حق رو بدهند. بر فرض كه ما يك حكومت آزاد داشته باشيم اگر مردم بخوان همين جوري رفتار كنن ايا ما آزاديم؟ من هميشه به اين مسايل فكر ميكنم.
از همه بدتر اينه كه اين مسايل در جامعه ما جا افتاده و عادي شده. وقتي تو به اين رفتار اعتراض ميكني بهت ميگن " امل" ! واقعا جاي تاسفه. ولي اين رو بدون فرق تو با بقيه اينه كه خيلي از اون ها بيشتر ميفهمي. خيلي از اون ها انسان تري. اون ها افق هاي ديدشون بسته است.