آوای رهایی
پراکنده های سینا مالکی
شکست دموکراسی اجباری
عبدالرحمان جوان افغانی که سال ها زیر چتر آموزش های اسلامی مجاهدین افغان و بعد حکومت بنیادگرای طالبان بوده، با خواندن انجیل یا آن چه مسیحیان به آن کتاب مقدس می گویند، به دین مسیح روی آور شده است. روحانیون افغانی و قریب به اکثریت مردم کابل معتقدند بر طبق قوانین اسلام وی "مرتد" است و باید سر از تن وی جدا کرد

اعلامیه جهانی حقوق بشر که دولت افغانستان آن را تایید کرده است و به آن متعهد می باشد، در ماده 18 چنین بیان می دارد: "هر شخصی حق دارد از آزادی انديشه ، وجدان و دين بهره مند شود. اين حق مستلزم آزادی تغيير دين يا اعتقاد و همچنين آزادی اظهار دين يا اعتقاد، در قالب آموزش دينی ، عبادت‌ها و اجرای آيين‌ها و مراسم دينی به تنهايی يا به صورت جمعی ، به طور خصوصی يا عمومی است". این ماده آن چنان صریح است که جای هیچ تفسیر و تعبیری ندارد. به هر روی در ماده 19 این اعلامیه درست پس از تصریح در حق تغییر مذهب صرحتا بیان می دارد:" هر فردی حق آزادی عقيده و بيان دارد و اين حق مستلزم آن است كه كسی از داشتن عقايد خود بيم و نگرانی نداشته باشد و در كسب و دريافت و انتشار اطلاعات و افكار، به تمام وسايل ممكن بيان و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد". لذا در پس آن آزادی فرد باید در صورت اقدام به تغییر مذهب از امنیت کامل برخوردار باشد و هیچ بیم و ترسی چه در اجتماع و چه به عنوان شهروند نداشته باشد. معمولا اسلام گرایان در چنین مواردی چنین استدلال می کنند که این مواد کلی است و باید متناظر با فرهنگ کشورهای مختلف تعبیر شود. در این جا فرصت آن نیست که به عامل چنین تفسیری بپردازم، اما همین اعلامیه در ماده 2 چنین بیان می دارد: "هر كس می‌تواند بی هيچ گونه تمايزی ، به ويژه از حيث نژاد، رنگ، جنس ، زبان ، دين ، عقيده‌ی سياسی يا هر عقيده‌ی ديگر، و همچنين منشا ملی يا اجتماعی ،ثروت ، ولادت يا هر وضعيت ديگر، از تمام حقوق و همه‌ی آزادی‌های ذكرشده در اين اعلاميه بهره مند گردد. به علاوه نبايد هيچ تبعيضی به عمل آيد كه مبتنی بر وضع سياسی ، قضايی يا بين المللی كشور يا سرزمينی باشد كه شخص به آن تعلق دارد، خواه اين كشور يا سرزمين مستقل ، تحت قيمومت يا غير خودمختار باشد، يا حاكميت آن به شكلی محدود شده باشد" . لذا هیچ دولتی نمی تواند به نام فرهنگ، قوانین ایدیولوژیک و... این مواد را زیر پای بگذارد

جای هیچ مناقشه ای نیست که حتی محاکمه این فرد بر خلاف تمام اصول انسانی و آزادی های بنیادین اوست. اما آن چه در این جا می خواهم به آن بپردازم توضیحی است که باید دولتمردان آمریکایی نسبت به چنین اقداماتی به جهانیان ارایه کنند. این که پس از صرف آن همه سرمایه، پس از انفجار و آزمایش آن همه محصولات کارخانه های اسلحه سازی آمریکایی و انگلیسی در سرزمین غم زده افغانستان به نام برقراری آزادی و دموکراسی نتیجه همان شود که قبل از آن نیز چنین بود پس آن همه سر وصدا در جنگ علیه تروریسم که نتیجه اش احیای وحشت شده است، چه بود؟

خانم دکتر رایس وزیر امور خارجه مقتدر آمریکا که به شخصه به قدرت دیپلماتیک ایشان و دانش بسیطشان اعتقاد دارم، این روزها بزرگترین کمپین را علیه این مساله در افغانستان برقرار کرده اند. اما واقعا چرا؟ مگر اگر غیر نظامی دیگری به جمع هزاران غیر نظامی کشته شده در جریان آزادسازی افغانستان بپیوندد خواب خانم رایس آشفته می شود؟ اما آن چه ایشان را ناراحت می کند این نکته است که در صورت هرگونه آسیبی به جان عبدالرحمان، آن چه ویران می شود کاخ به ظاهر عظیم دموکراسی و حقوق بشر در افغانستان است. کاخی که پرزدینت بوش و حامیان نیومحافظه کارشان اصرار دارند که نه تنها پوشالی نیست که بنایی محکم و پایدار است

اما به نظر این جانب، همین که اکثریت قریب به اتفاق مردم و روحانیون افغان در مستحق اعدام بودن این جوان اشتراک نظر دارند و دولت برآمده از جنگ آمریکایی قوانینی دارد که به موجب آن این انسان یی گناه را می شود به دادگاه کشاند، خود نشان شکست و پایان دموکراسی در افغانستان و دولت حامد کرزای است. چه نشانی از دموکراسی توان جستن در سرزمینی که هنوز مردم آن به چنین مجازات هایی اعتقاد دارند. آقای بوش شما باید نه فقط به جهانیان بلکه به وجدان های بیداری که اندیشه حقوق بشر و دموکراسی خواب از چشمانشان ربوده است پاسخ دهید. چگونه به خود اجازه می دهید نام زیبای دموکراسی این نهاد زنده خشونت گریز را بر سر در دولتی بچسبانید که نه تنها با خشونت به روی کار آمده است که امروز نیز خشونت را وجهه همت خود ساخته است

آقای بوش در سومین سالگرد آغاز تهاجم نظامی به عراق از این ایالت به آن ایالت می روند، دایما کنفرانس مطبوعاتی تشکیل می دهند. ایشان نه فقط بر طبل پیروزی می کوبند بلکه دیگران را نیز به عاقبتی مشابه افغانستان و عراق تهدید می کنند. حمایت مردمی از جنگ طلبی های ایشان در پایین تر سطح قرار گرفته است و دموکراسی اجباری آمریکایی در دشت های عراق و افغانستان آفتاب سوخته شده است. اینک حال آقای بوش به انسانی در حال احتضار می ماند که تفنگی در دست دارد و در حالی که آخرین نفس ها را می کشد بی هدف تیری شلیک می کند. آقای بوش این یک قانون است دموکراسی و حقوق بشر با خشونت هیچ میانه ای ندارند و کوله پشتی سربازان شما حامل این میراث بزرگ بشری نمی تواند باشد
4 Comments:
Blogger آهو said...
آزادي مذهب و عقيده يكي از حقوق بسيار پايه و ابتداييه. جايي كه چنين حقي نباشه اصولا آزادي نيست.

Anonymous Anonymous said...
be name khoda
dar maktab shia va dine islam chizi bename mojazat baraye taghyir dahandegane dine islam vojood nadarad dige che berese be ghatl!
dar zamane imam ali ishan be khavarej ke az din kharej shode boodand aman dad dige che berese be masihiha
ya ali

Blogger Winston said...
No... you are wrong!

Now Afghanistan is a country where he can appeal such punishments.

4 years ago, he would be shot dead without a trial or any thing like many others....

سینای عـزیز درود
بسـیار جـالب بود