آوای رهایی
پراکنده های سینا مالکی
زمستان می رود و روسیاهی به روی زغال می ماند
"پس از شکست دکتر معین در انتخابات جریان سرخورده و دور از قدرت مانده(شده!) مشارکت با استفاده از عوامل بی اصل خود در دانشگاه ها سعی در انحراف افکار دانشجویان مسلمان دارد. الهام شهسوارزاده نیز یکی از این عاملان دست نشانده غرب و جبهه شیطانی مشارکت بوده و سعی در گسترش انحرافات اخلاقی خود در نزد دانشجویان دارد". این مطلب در حقیقت کامنتی است که به نام جمعی از دانشجویان حزب الهی در ذیل مطلب این جانب در ارتباط با مراسم روز زن در دانشگاه علم و صنعت نوشته شده است. پس از بررسی متوجه شدم جستجوی نام الهام فعال حقوق زنان در گوگل آن ها را به آن پست کشانده بود. دوست عزیز فرناز که پیش از این با اهانت های بسیاری در اینترنت مواجه بود پس از اقدام به حذف این جور کامنت ها با حیله ای جدید مواجه شده است. انسانی که اندیشه های آزاداندیشانه و برابری طلب این دوست گرامی را بر نمی تابد اقدام به گذاشتن کامنت های اهانت بار با نام ایشان در ذیل مطالب سایر وبلاگ نویسان کرده است و بدین طریق به خیال خود سعی در مخدوش کردن چهره روشن و شفاف این مبارز کوشای زنان کرده است

می شود در برابر کامنت "دانشجویان حزب الله" به جواب گویی ساده متن آن ها برخاست و یا مثلا چهره حقیقی فرناز و روش و منش وی را توضیح داد، اما مگر آن ها که عامدانه دست به تخریب می زنند خود اصل جریان را نمی دانند؟ هدف واقعی و کثیف آن ها آن قدر مشخص است که نیازی به بیان ندارد

27 سال ها پیش هنگامی که عده ای از دانشجویان هیجان زده و خام اندیش اقدام به تسخیر "لانه جاسوسی " کردند، دولت موقت شادروان مهندس بازرگان "سقوط" کرد. در اقدامی عجولانه جوانان سرمست از پیروزی در روبروی دوربین تلویزیون نشستند کاغذهایی بدون هیچ خط و ربطی را در جلوی خویش گشودند و اقدام به "افشاگری" علیه اعضای دولت موقت و در راس آن ها بازرگان و امیرانتظام کردند. دختر بزرگوار آن مرحوم نقل می کردند که پدر در آن هنگام با خیالی آسوده تصاویر را می دیدند و آن گاه با لبخندی به بستر می رفتند. البته بازرگان بزرگوارتر از آن بود که در برابر نقض حقوق خدمت گزاران دولت موقت ساکت بنشیند و چه در دادگاه مهندس امیرانتظام و چه درجاهای دیگر با "شیطان" خطاب کردن عاملان تسخیر سفارت آمریکا پاسخ آن ها را داد. این در شرایطی بود که بزرگان کشور در آن زمان آن عمل را "انقلاب دوم" می خواندند. دانشجویان افشاگر نبودند کسانی جز آقایان حبیب الله بی طرف، ابراهیم اصغرزاده و... شب های تیره دهه 60 گذشت و شمشیر داموکلس جریان چپ در غلاف خود شکست. آن ها که در مجلس اول جلوی سخنرانی های پیر آزاده را می گرفتند خود از دایره حکومت به بیرون پرت شدند و در جریان انتخابات مجلس هفتم رد صلاحیت شدند. عاقبت دانشجویان پیرو خط امام و آن چه بر سرشان آمد مشخص است و نیازی به اطناب ندارد. آن چه مهم است این نکته می باشد که روزها گذشت و در برابر دیدگان مردم ایران زمین خیابان ولیعصر از سیدخندان تا حسینه ارشاد بود که توانایی حجم حضور تشییع کنندگان پیکر آن بزرگوار را نداشت

چنان حدیثی بارها در تاریخ این سرزمین تکرار شده است. چقدر کثیف است استفاده از سلاح تخریب برای ایجاد شانتاژ و خاموش کردن صدای مخالف. اما ریشه این جریانات نیست در جایی جز اندیشه "حق و باطل" و خشونت محور، چنین اندیشه ای هنگامی که در برابر منطق کم می آورد از ترس فرو ریختن کاخ پوشالی خویش چاره ای ندارد جز دست یازیدن به کثیف ترین حیله ها و آن گاه که طرفی نمی بندد ناگزیر از حذف فیزیکی عنصر نامطلوبش می شود. چنین اندیشه ای اختصاص به حکومتیان ندارد، به همین بلاگستان نگاهی بیندازید چگونه به جان هم می افتند و حتی خصوصی ترین وجه های زندگی یکدیگر را برای تخریب هم به کار می گیرند. نگاهی بیندازید به شیوه غیر دموکراتیک آقای
نیکاهنگ کوثر در نقد حسین درخشان و یا نزدیکترین واقعه که انتقادهای احساسی نسبت به علی افشاری و اکبر عطری. کار به آن جا رسید که بهمن کلباسی در نوشته ای همان رویه تخریب را در پیش گرفت و به جای نقد روش و فکر این دو مبارز سعی در تخریب چهره سیاسی این دو کرد. در این میان بهمن حتی پای عزیز دردمندی مانند لیلی پورزند را به میان کشید و دقیقا اتهامی را به او وارد ساخت که قوه قضاییه علیه پدر بزرگوار او بیان کرده بود

طنز تلخ آن است که تمام این جریانات و رفتارهای غیر دموکراتیک نامی زیبا بر کار خود می گذارند و آن همانا "شفاف سازی" است، واژه ای معادل "افشاگری" پیشینیانشان. تبریک می گویم این اتحاد نا خواسته را

آخر سخن این که
فرناز سیفی یکی از متواضع ترین ، دموکرات ترین و پایبند ترین وبلاگ نویسان و فعالان اجتماعی ایران به اخلاق سیاسی و حقوق بشر است. الهام شهسوارزاده که منشی آزاد و وارسته دارد در پیشگاه عموم دانشجویان آگاه شخصیتی روشن دارد. برادران و خواهران بزرگوارم! چنان که عبدی ها، اصغرزاده ها و... نتوانستند لکی بر چهره عزیزانی چون بازرگان و امیرانتظام بیندازند، چنان که آقای کیانوری و طبری و کژراه رفتگان نتوانستند روی مصدق رابیالایند، چنان که دستگاه استعماری در برابر گاندی و ماندلا عقب نشست، ... شما نیز نمی توانید این اندیشه های آزاد را بنیان افکنید. تاریخ آموزگاری بزرگ است و عاقبت خشونت پیشگان و آن ها که آزادگی را راهنمای خویش ساختند نیز مشخص است. سیاه اندیشی تنها نتیجه اش حاصل خیزی بیشتر بستر اندیشه پاک بازان و راست کرداران است. زمستان می رود و روسیاهی به زغال باقی می ماند
پ.ن. نشریه سبزاندیشان که یک نشریه پربار دانشجویی محسوب می شد بدون محاکمه توسط هیات نظارت دانشگاه تعطیل شد. بهانه آن ها مقاله ای به قلم مهدی پور رحیم بود در ارتباط با ضرورت نقد رهبر فقید انقلاب. راستی این لینک از ترنم را هم از دست ندهید با حال است