آوای رهایی
پراکنده های سینا مالکی
آنفلوآنزای مرغی در تهران؟
راه که افتادم بیام دانشگاه (حسنی به مکتب نمی رفت وقتی می رفت جمعه می رفت) منتظر ماشین که بودم جوهای روان پر از فاضلاب پایتخت را می نگریستم. چشمم به جمال خروس مرده ای روشن شد که در آب جوی مرده و روان بود و از پسش هم گربه ای مرده. در روزهای عید برنامه های خبری خارجی را که می دیدم حتی پای این بیماری آنفلوآنزای مرغی به سوید هم رسیده بود و آن ها نه تنها روزنامه هایشان را از بیان این امر منع نکرده بودند که تک تک موارد مشکوک را بررسی می کردند. اتفاقا در اکثر این موارد مشکوک هم این بیماری دیده می شود. متاسفانه گویا این قدر مساله خبر خوش و کیک زرد مهم شده است که سلامتی مردم اصلا اهمیتی ندارد. هیچ آماری هم از شیوع این بیماری در ایران نداریم تا ایشالا تبدیل به همه گیری شود و چه و چه. به مردمی فکر می کنم که این آب با بدنشان تماس حاصل می کند و ویروسی که اگر جهش کند از راه تنفس هم منتقل می شود. این روزها فقط این جمله را می توان گفت خدا به خیر کند
پ.ن. دو تا مطلب زیبا اولی شعر زیبای سارا محمدی و دیگری مطلب حمید رضا شیرمحمدی در ارتباط با خودارضایی. این مطلب علمیه لطفا سو استفاده نکنین