آوای رهایی
پراکنده های سینا مالکی
دیدار چپ ملی- مذهبی و چپ سنتی
در روزهای آغازین بهمن ماه امسال زمزمه هایی به گوش رسید که حکایت از دیدار دو جریان ریشه دار سیاسی در ایران داشت. آقایان مهندس عزت الله سحابی شاخص ترین چهره نیروهای ملی – مذهبی و نیروهای اپوزیسیون قانونی خارج از حکومت و بهزاد نبوی تیوریسین و مرد اول سیاسی سازمان مجاهدین انقلاب و مجموعه چپ سنتی، هفتم بهمن ماه امسال در پشت درهای بسته به گفتگو نشستند. این خبر را در ابتدا آقای سحابی در مصاحبه ای با خبرنگار ایلنا بیان کرد و سپس آقای مهندس نبوی ضمن تایید آن، گلایه آن داشت که قرار نبود این مساله به مطبوعات کشیده شود. روزنامه شرق در اقدامی تحسین برانگیز روز گذشته این خبر را در صفحه اول خود آورد و به طور بی طرفانه ای این دیدار را تحلیل کرد که در جای خود جای سپاس گذاری دارد

24 سال پیش بحث پیرامون لایحه بودجه "ابوالحسن بنی صدر" رییس جمهور وقت ، در حقیقت آخرین دیدار ومناظره ای بود که میان مهندس سحابی و نبوی انجام گرفت. این مساله خود اهمیت این رویداد را نشان می دهد و جای آن دارد که در ابعاد این مساله تفکر و تدبر شود. 24 سال از آن روزها می گذرد. مهندس سحابی این عضو شورای انقلاب، معاون سازمان برنامه و بودجه در دولت موقت، نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی و مجلس شورای اول، در آن روزها میانسالی بود که در یک مساله با بهزاد نبوی جوان اشتراک نظر داشت. این اشتراک در اندیشه چپ گرایانه آن دو بود، هر دو آن ها آرمان عدالت اجتماعی را بیش از هر مساله ای در فردای انقلاب بهمن 57 دنبال می کردند، اما راه آن ها از جایی جدا می شد، و آن هم ارادتی بود که مهندس سحابی به شادروان مهندس بازرگان (در عین انتقاد به دولت موقت) داشت و مخالفتی که این نیروی با سابقه سیاسی در مجلس خبرگان با اصل ولایت فقیه ابراز کرده بود. هرچه روزهای سخت دهه 60 می گذشت، فاصله ها بیشتر و اندیشه ها در هر دو سو دچار تغییراتی می گشت. مهندس عزت الله سحابی در اندیشه های خود اصلاحاتی انجام داد و به این نتیجه رسید که در کشوری که ثروت وجود ندارد، نمی توان فقر را به مساوات تقسیم کرد و همین طور اکنون در آستانه 75 سالگی به اندیشه های اولیه مرحوم مهندس بازرگان و دکتر سحابی بر اولویت آزادی بازگشته است. این سیاست مدار که از جانب نیروهای سیاسی آزاداندیش ایرانی اعم از چپ و راست، مذهبی و سکولار و... مورد احترام است، در آغازین روزهای دولت خاتمی، نامه ای به ایشان نوشت وحاصل یک عمر تجربه را در طبق اخلاص گذاشت. در آن روزها خاتمی در سیاستی که بی شباهت به افکار آلنده رییس جمهور سابق شیلی نبود، از اولویت توسعه سیاسی بر توسعه اقتصادی سخن می راند و بحث های بسیاری نیز در این مورد در مطبوعات آن روزها شکل گرفت. آقای سحابی در نامه ای به خاتمی متذکر شد که توسعه نامتوازن چه سرانجامی خواهد یافت؟ اگر چه توسعه سیاسی در دوره دوم دولت خاتمی به بایگانی سپرده شد، اما باز هم اندیشه توسعه متوازن در عمل پیاده نشد

دیگر سوی این جریان، جریان چپ سنتی به رهبری سازمان مجاهدین انقلاب بود، که بهزاد نبوی بحث برانگیزترین و مطرح ترین فرد این جریان به حساب می آید. بهزاد نبوی نیز چهره ناشناخته ای نیست، او از رهبران دانشجویانی است که با اشغال سفارت خانه آمریکا در 13 آبان 1358 زمینه را برای سقوط دولت موقت فراهم کردند، دولتی که مهندس سحابی از نزدیکان آن به شمار می رفت. نبوی همان کسی بود که مذاکرات بحث برانگیز الجزایر را هدایت کرد که هنوز هم چه از جانب نیروهای درون حکومت و چه جریانات نزدیک به نهضت آزادی مورد انتقاد واقع می شود. اما مهمتر از آن او وزیر صنایع دولت میرحسین موسوی آخرین نخست وزیر تاریخ ایران بود. جریان چپ اسلامی در سال های دهه 60 اختیار سه قوه را تقریبا در دست داشت و مسوولیت بسیاری از اتفاقات آن دوران نیز امری است که باید پاسخ گوی آن باشد. پس از درگذشت آیت الله خمینی، این جریان نخستین هدف تیر راست گرایانی بود که حضور این چهره ها را در قدرت مانع از رسیدن جریان خود به مقام های بالای حکومت می دانستند. کار به آن جا رسید که در سال 1370 خورشیدی سازمان مجاهدین انقلاب، یعنی محوریت جریان چپ سنتی تیوری خودی- غیر خودی را برای اولین بار تعریف کرد. اگر چه خود این جریان، خصوصا در میان همین دیدار نیز ادعا می کند، آن تیوری در جهت حذف اپوزیسیون قانونی نبوده است، اما به زعم نگارنده آن مساله صرفا نوعی التماس از سوی سازمان برای بازگشت به قدرت بود، التماسی که تا 6 سال بعد یعنی دوم خرداد 1376 شنیده نشد. در ادامه جریان دوم خرداد سازمان مجاهدین و شخص بهزاد نبوی که از عناصر اصلی آن به شمار می روند نیز ناچار از اصلاح اندیشه هایشان شدند. جامعه ای که آقای نبوی را با رایی بالا تا نایب رییسی مجلس ششم برد، مطالباتی داشت که چندان با تفکرات آن ها هماهنگی نداشت و آنها ناچار به بازنگری در برخی مواضع خود شدند. آقای نبوی شخصیت جالب دیگری هم دارد، ایشان چندان قایل به گفتگوی شفاف و علنی نیستند. خبرهایی که در زمینه ملاقات آقای نبوی و رفسنجانی پیش از مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری نهم به گوش رسید، یا پیش از آن نقشی که ایشان در شکاف دفتر تحکیم وحدت داشتند نمونه ای از آن است. بنابراین شاید چندان نباید بر گلایه آقای نبوی از افشای دیدارش با مهندس سحابی خرده گرفت

گفته می شود در جریان این دیدار مسایلی از قبیل گلایه های گذشته، مواضع سازمان مجاهدین در برابر جبهه دموکراسی و حقوق بشر، مسایل اقتصادی و ... مطرح شده است. اما به نظر من آن بخش از سخنان مهندس سحابی در ارتباط با این دیدار بود، نیاز به توجهی ویژه دارد، آن جا که خطاب به آقای نبوی چنین می گوید:"هر کدام از ما سال ها سابقه فعالیت سیاسی دارد و احتیاج به حمایت کسی نداریم، اما به نفع کشور است که گروه های منتقد و اصلاح طلب به یکدیگر نزدیک شوند." این بحث "منافع ملی" دقیقا امری است که در دیدار سران مشارکت و موتلفه نیز مطرح می شود. 75 سال از عمر مهندس سحابی می گذرد و روزگار او نشان می دهد که چشم داشتی به قدرت سیاسی ندارد و چنین هم هست که از سوی همگان جز اپوزیسیون خشونت طلب غیر قانونی، مورد تمجید و احترام می باشد. مهندس سحابی هم زخم خورده جریان چپ سنتی و هم راستگرایان موتلفه به شمار می رود. در میان سخنانش آن جا که به موتلفه اشاره می کند و این که آن ها جریان ملی مذهبی را ضد انقلاب می دانند و دیدار اخیر آنها با مشارکت را مثبت می پندارد، حکایت گر تمایلی است که این جریان به گفتگو با این گروه از جناح راست دارد. روزهایی که می گذرد روزهایی سخت و حساس در تاریخ ایران است. از یک طرف می رود که کشور با تورمی سنگین روبرو شود، تورمی که زاییده رشد اقتصادی هم نیست و از دیگر سو پرونده ایران در شورای امنیت است و همه بازیگران صحنه سیاست ایران منتظر مشاهده نتایج آن هستند. این جاست که جریانات سیاسی ایران در برابر انتخاب هایی قرار گرفته اند، که گزینش هر کدام از آن ها مسوولیتی تاریخی برای آنان ایجاد می کند. آیا گروه هایی که منتقد سیاست های افراطی و تندروانه هستند، می توانند اهمیت این مسایل را درک کنند و منافع ملی ایران را بالاتر از هر چیزی بدانند؟ مهندس سحابی می گوید:" در كوتاه‌ ‏مدت امكان ايجاد وحدت بين گروه‌‏هاي اصلاح‌‏طلب وجود ندارد." روزهای آینده پاسخ این سووال را روشن تر می سازد