آوای رهایی
پراکنده های سینا مالکی
وابستگی به متن تاریخی ضامن ایجاد تغییرات ریشه ای
خیلی دلم می خواست این نوشتار را در سالروز مشروطه بنویسم. اما تلاش دو دوست عزیز بر نقد دو رویداد تاریخی بزرگ ایران یعنی مشروطه و جریان سازمان مجاهدین، مرا بر آن داشت تا به اختصار مطلبی در این باره بنویسم.

این روزها می رود تا مبارزه مردم ایران برای آزادی، برابری و استقلال وارد صدمین سالگرد خود شود. البته این مبارزه کمی پیش تر و از آغاز جنگ های ایران و روس که برای اولین بار مفهوم دولت- ملت مدرن مطرح شد، آغاز شده بود.

سرزمین عزیزمان ایران، فراز و نشیب های بسیاری را پشت سر گذارده است. مساله بسیار جالبی که جلال عزیز در آن به شکل گیری مشروطه اشاره داشته است، نقشی است که شکست تاریخی مردم ایران در جنگ های ایران و روس در مطرح شدن بحث ابزارهای مدرن در جامعه ایران داشت. و عامل آن هم کسی نبود جز عباس میرزا. این امر دقیقا خود نقشی وسیع در انحطاط تاریخی ما داشته است که در آینده ای نزدیک به آن خواهم پرداخت.

اما نکته مثبت این سال ها تا نهضت ملی دکتر محمد مصدق، آن بود که در طول این سال ها مبارزان هیچ گاه شعارهای بنیادین انقلاب مشروطه را به فراموشی نمی سپردند و در نقد مشروطه به نفی اساس انقلاب نمی پرداختند. شاید یک دلیل این امر ادامه حیات مبارزان مشروطه تا سال های 1332 بود. در تمام مبارزاتی که علیه دربار شکل می گرفت مبارزین خود را به جریان تاریخی که مبدا آن مشروطه بود پیوند می زدند. در این میان 15 خرداد 42 اگرچه نقطه عطفی در تاریخ مبارزات مردم ایران بود، اما حاصلش گسستی تاریخی با متن مبارزاتی و اهداف تعالی بخش مشروطه ایران بود. این گسست تا انقلاب بهمن 57 ادامه پیدا کرد و اگر در زمان انقلاب یادی از مشروطه می شد نه به نیکنامی که به نفی بود. شیخ فضل الله نوری این روحانی که بر خلاف روحانیون آگاهی چون طباطبایی و نایینی، به مقابله با مشروطه برخاست، در دوران انقلاب بهمن 57 به عنوان اسطوره شناخته شد!!

نگاهی کوتاه به تاریخ مبارزات موفق و پیروز جهان برای برقراری آزادی، برابری و حقوق بشر نشان می دهد یک عنصر مشترک در بین تمامی آن ها وجود دارد و آن هم حفظ آرمان ها و اصلاح حرکت ها برای رسیدن به آن ها بوده است. چونان که در مبارزات اخیر فرانسه هم دیدیم که مبارزین علیه قانون کار آن را در ضدیت با آرمان های انقلاب کبیر فرانسه در بیش از 200 سال پیش می دانستند و با پیوند به این متن تاریخی توانستند مطالبه رادیکال خود را برآورده کند.

جریان اصلاحات پس از دوم خرداد به همین درد دچار بود. آن ها به نفی انقلاب رهایی بخش 22 بهمن 57 دست زدند و گسست تاریخی دیگری در مبارزه مردم ایران ایجاد کردند. در نتیجه اشتباه خود سعی در فروکاست مطالبات مردم کردند که تلاشی بیهوده بود. جدایی اصلاح طلبان از متن تاریخی مردم ایران به نظر من مهم ترین دلیل شکست آن ها بود. حرکتی که برای پیش برد توسعه سیاسی آغاز شده بود به آن جا رسید که برگزاری انتخاباتی با حضور حداقل تمام نیروهای حاضر در نظام حداکثر مطالباتش شد.

در میان جنبش های حال حاضر ایران، جنبش زنان تنها جنبشی است که خود را به جای گره زدن به مبارزان غیر وطنی و ذهنی، به متن تاریخی پیوند زده است. مطرح کردن زنانی چون صدیقه دولت آبادی و محترم اسکندری و... و برقراری پیوند تاریخی با آن ها نشان هوشمندی و قابلیت این جنبش در برقراری ارتباط با تمام اقشار و عقاید ایرانی دارد. بدین ترتیب بدون تلاش برای کاهش مطالباتش، می تواند رادیکال ترین مطالبات را بیان کند و هزینه پایین تری هم بپردازد. حرکت بسیار مثبتی که روزنامه سرمایه با مقاله ارزشمند فرناز عزیز در یادداشت اخیر داشت، نمونه ای از آن است.

در حالی که برخی از مبارزان ایرانی خصوصا مارکسیست ها به جای تکیه بر ارانی، بزرگ علوی، جزنی و... ارنستو چگوارای لاتین را سمبل خود ساخته اند و یا از آن سو گروه های دیگر شخصیت های ناشناخته برای جامعه ایران را رهبر و الگوی خود ساخته اند، بیش از گذشته نیاز به بازشناسی نقادانه تاریخ ایران داریم. تاریخی که این بار به دور از قضاوت های تبعیض آمیز مانند حذف نقش زنان، و به دور ازکینه توزی و انتقام جوی نقد شود و از گذر چنین نقدی است که مبارزه بی خشونت ایران برای آزادی، دموکراسی و حقوق بشر نیرو می گیرد و می تواند مطالبات ریشه ای و یا رادیکال خود را که منشا تحولات شگرف است، به پیش برد.
------------------------------------------------------------------------------------------------