آوای رهایی
پراکنده های سینا مالکی
جنبش دانشجویی از توهم تا واقعیت 1
نقدی بر کل جنبش دانشجویی در ایران نوشتم و برای روزنامه شرق فرستادم که گویا دستندرکاران آن غیر از محمد جواد روح عزیزم که الگوی دموکرات منشی برای من هست دیگران بر نتافتند. به هر حال آن را در دو قسمت این جا می گذارم. امیدوارم با نظرهای
روشنگرانه تان همراه باشید
------------------------------------------------------------------------------------------------
در هفته های اخیر نقدهای بسیاری بر جنبش دانشجویی ایران به خصوص مطرح ترین گروه آن یعنی دفتر تحکیم وحدت شده است. عمده اختلاف بر سر این است که نسل گذشته دفتر تحکیم، رفتار و اندیشه های نسل نو را نمی پسندند و همین طور نسل جدید، انتقادهای بسیاری بر عملکرد گذشتگان خویش دارد. آن چه در این بین مغفول مانده است، نقد جنبش دانشجویی ایران به صورت کلی و نه محدود به یک گروه خاص، است. نگارنده در این مقاله سعی دارد، بحث ها را به پیش ترها، از هنگام شکل گیری نهادی به نام دانشگاه در ایران باز گرداند و عملکرد بیش از 50 سال دانشجویان ایران را مورد نقد قرار دهد. امید است، آغاز بحثی باشد بر درک بیش تر و عمیق تر رفتارها و عملکردهای دانشجویان و طبعا جنبش دانشجویی برای نسل های آینده، که قرار است پرچم دار آن باشند.

در هنگام مواجهه با هر حرکت و جنبش سیاسی- اجتماعی اولین سئوالی که برای ناظر خارجی مطرح می شود این است، که اصولا این جنبش چیست؟ چه فاکتورهایی دارد؟ و اعضای آن به عنوان فعالان جنبش چه کارویژه ها و آرمان هایی دارند؟

پیش از آغاز بحث پیرامون جنبش دانشجویی، خوب است که نگاهی به مفهوم دانشگاه به عنوان نهاد تولید فکر و دانش داشته باشیم. دانشگاه به عنوان لغتی فارسی معادل کلمه University در زبان انگلیسی است. ریشه خود این کلمه از Universitas در زبان لاتین به معنای وحدت، یگانگی و گستره همگانی است. این واژه در خود معانی چون کلیت، جهانی و عالم گیر نیز دارد. این بدان معناست که بنیان گذاران نهاد دانشگاه به دنبال ایجاد مکانی برای جستجوی دانش کلی جهانی بوده اند. دانشجو در دانشگاه به عنوان جستجوگر این دانش جهانی است. آن ها در حقیقت، دانش و اندیشه تولیدی روشنفکران و دانشمندان را به مدل ذهنی فردی که نگاهی جهانی دارد تبدیل می کنند. در این معنا دانشجویان، صنفی را تشکیل می دهند که واسط نخبگان و نهادهای اجتماعی، مانند فرد، خانواده و جامعه مدنی می باشد. این دانشجویان حتی می توانند به طور غیر مستقیم بر آخرین نهاد اجتماعی یعنی دولت و حکومت نیز تاثیر داشته باشند. غیر مستقیم بودن بیشتر از آن روست که معمولا حکومت ها آرای اندیشمندان را به صورت مستقیم دریافت می کنند، اما از آن جهت که پرسش ها و فعالیت های دانشجویان در شکل گیری اندیشه روشنفکران و نخبگان تاثیر دارد، به طور غیر مستقیم با حکومت مرتبط می شوند. اما آن چه در این بین مهم است، نگاه جهانی است که نهاد دانشگاه به عنوان یک نهاد جهان شمول مکان شکل گیری آن است. جهانی بودن اندیشه و عمل دانشجویان اختصاصی به دنیای اخیر که به سوی جهانی شدن پیش می رود ندارد، بلکه همان طور که بیان شد، این ایده از همان ابتدا در اندیشه بنیان گذاران دانشگاه در غرب مطرح بوده است.

با تعریفی که از دانشگاه و دانشجو ارائه شد، به محور اصلی بحث یعنی جنبش دانشجویی می پردازیم. اصولا جنبش های اجتماعی و سیاسی در هر جامعه ای، بنیان اصلی شان مطالبه و خواسته ای است که جنبش حول آن شکل می گیرد. حال جنبش دانشجویی به عنوان یک جنبش اجتماعی چه مطالباتی را پیگیری می کند؟ از بدو تشکیل دانشگاه ها در غرب یعنی بولونیا در ایتالیا، آکسفورد در انگلستان و سوربون در فرانسه، در اواخر قرن 12 و اوایل قرن 13 میلادی، جنبش دانشجویی همراه دانشجویان و دانشگاه بوده است. شاید یکی از اولین شعله های اعتراض دانشجویان را می توان در اعتراض دانشجویان به برخورد با خوابگاه های دانشجویی در دانشگاه سوربون دانست. نکته ای که در بررسی علل و عوامل شکل گیری اکثر جنبش های دانشجویی در غرب به چشم می خورد آن است، که مطالبه اصلی آن ها همواره یک خواسته صنفی بوده است. به هر روی، ممکن است در مقاطعی این خواسته صنفی به یک مطالبه اجتماعی و در نتیجه درگیری با قدرت سیاسی بینجامد، اما آن چه مهم است این نکته است که خواسته ها و مطالبات جنبش دانشجویی هیچ گاه جز مقاطعی بسیار کوچک فراتر از مطالبات اولیه دانشجویان نرفته است. به عنوان مثال اگر بخواهیم نگاهی به جنبش های دانشجویی اخیر در جهان مانند جنبش ماه مه 1968 داشته باشیم، می بینیم که این جنبش از یک خواست صنفی کوچک مانند رفت و آمد به خوابگاه دختران شروع می شود و در ادامه از آن جا که این خواست به صورت گفتمان عمومی تر مطرح می شود. تحولات فرهنگی به مطالبه عمومی تبدیل می شود، در برابر دولت مستقر قرار می گیرد و تا سرنگونی آن به پیش می رود. اما آن چه در همین جنبش مهم است، آن بود که هر چه احزاب چپ مانند حزب کمونیست فرانسه تلاش داشت تا اندیشه ها و خواسته های خود در حرکت به سمت برقراری حکومت مارکسیستی را سوق دهد، اکثر قاطع دانشجویان و رهبران آن ها نیز که خود عمدتا چپ بودند، حاضر به پیگیری آن مطالبه نشدند، زیرا پیگیری آن نه تنها باعث ریزش نیرو می شد، بلکه خواسته صنفی دانشجویان نیز نبود. بد نیست به آخرین رخداد دانشجویی، در ماه مارس امسال در فرانسه نگاهی بیندازیم. بار دیگر دانشجویان یک خواسته صنفی که لغو قانون جدید کار بود را مطرح کردند. این مطالبه ابتدا به این دلیل در میان دانشجویان به صورت عمومی در آمد، که بسیار از دانشجویان خود در حین تحصیل مشغول انجام کار نیز بودند و این قانون آن ها را از بسیاری حقوق خود محروم می کرد و آینده شغلی آن ها را به خطر می انداخت. دانشجویان در تبیین خواسته های خود توانستند خطرات این قانون را به گوش کارگران و حتی طبقات متوسط جامعه برسانند و آن مطالبه را به خواستی عمومی تبدیل کنند. نکته دیگر در این بین، بحث نگاه جهانی و جهان شمول بودن جنبش دانشجویی است. در تمامی جنبش های دانشجویی که در غرب شکل گرفته است، دیده می شود که این جنبش ها به سرعت توانسته اند یک گفتگوی جهانی و حتی همراهی جهانی را شکل دهند که گاهی منجر به شکل گیری جنبش های مشابه در سراسر جهان و حداقل جهان غرب شده است. جنبش های دانشجویی دهه 60 و اویل دهه 70 در اروپا و آمریکا نمونه ای از آن است. جنبشی که با یک مطالبه صنفی در دانشگاه نانتر در 22 مارس 1968و با یک دید جهانی شکل گرفت، کوتاه زمانی بعد به آن چنان جنبشی تبدیل شد که سبب انقلاب فرهنگی در دنیای غرب شد. حتی در جنبش اخیر فرانسه دیدیم که چگونه بسیاری از مردمان دیگر کشورهای اروپایی نیز جنبش های مشابهی را شکل دادند. شاید این سئوال پیش بیاید که این دید در نتیجه چیست؟ اولین دلیل آن به ساختار صحیحی بر می گردد که دانشگاه ها در غرب بر آن بنا شده اند، یعنی همان حضور دید جهانی در تولیدات فکری و علمی دانشگاه ها و دیگری در تفاوتی است که جنبش دانشجویی با دیگر جنبش های اجتماعی دارد. جنبش دانشجویی اگر چه خاستگاه های صنفی دارد، اما این خواست ها در نتیجه حضور یک دید مداوم انتقادی در دانشجویان است. دیدی که دایما جهان پیرامون خود را رصد می کند و مسئولانه به طرح پرسش می پردازد. در حقیقت جنبش های دانشجویی که مواد خام اندیشه خود را از اندیشمندان و روشنفکران می گیرد به مثابه ژنراتوری می ماند که آن مواد را به نیروی مولد و حرکت نهادهای اجتماعی و در وحله اول خود، تبدیل می کند. کوتاه سخن در این بحث این که جنبش های دانشجویی در معنای دانشجویی خود هیچ گاه پیگیر مطالبات سیاسی و حتی اجتماعی دیگر گروه های اجتماع در گام نخست نبوده است. بدین معنا که هیچ گاه هزینه مطالباتی را که خواسته صنفی آن ها نبوده را نپرداخته اند، زیرا کارکرد و توان آن را نیز نداشته اند و حتی نمی توانند تمام دانشجویان را حول آن مطالبات گرد آورند. البته هرجا که مطالبات صنفی دانشجویان در تضاد با قدرت سیاسی حاکم بوده است، در زمان های کوتاهی رنگ سیاسی نیز به خود گرفته، اما هیچ گاه مطالباتش را در بر مبنای خواست های سیاسی تعریف نکرده است.