آوای رهایی
پراکنده های سینا مالکی
جنبش دانشجویی از توهم تا واقعیت 2
مطابق آن چه گفته شد، زمان آن رسیده است تا نگاهی بیندازیم به آن چه در ایران به نام جنبش دانشجویی خوانده می شود. با در نظر گرفتن تعاریف و تاریخچه مجملی که از جنبش دانشجویی ارائه شد، و نگاه به تاریخ این حرکات در ایران می بینیم که هیچ گاه و در هیچ برهه زمانی از تاریخ ایران شاهد و ناظر یک جنبش دانشجویی در معنای واقعی آن نبوده ایم. آن چه در ایران به عنوان جنبش دانشجویی خوانده می شود، حرکات موجی، دفعی و مقطعی است که هیچ گاه نتوانسته مطالبات خاصی را تا رسیدن به هدف پیگیری کند. در حقیقت آن چه در ایران به نام جنبش دانشجویی خوانده می شود، یک سری حرکات سیاسی است که هیچ گاه خواسته تمامی دانشجویان نبوده و زاییده علایق سیاسی و نه دانشجویی، جوانانی بوده که دانشگاه را سنگری برای بیان عقاید سیاسی خود یافته بودند. به نظر می رسد، تحلیل گران سیاسی ما همواره در بزرگ کردن حرکات سیاسی دانشجویان دچار اغراق شده اند و این در حالی است که به واقع این حرکات تاثیرات بسیار کم و موقتی بر جریانات سیاسی ایران داشته اند. اگر بزرگترین این حرکات را 16 آذر 1332، 13 آبان 1357و 18 تیر 1378بدانیم، با نگاهی واقع گرایانه و بدون تعصب و علمی در می یابیم که این حرکات به واقع تاثیر چندانی بر شکل گیری جریانات بعدی که بزرگ ترین آن انقلاب 22 بهمن 57 است، نداشته اند. لازم به ذکر است که نگاه دیگری به تاریخ دانشگاه در غرب نشان می دهد که جنبش دانشجویی همواره در غرب پیوسته، مداوم و پیگیر بوده است. به این معنی که جنبش دانشجویی هیچ گاه متوقف نبوده است و هیچ گاه گذشته خویش را انکار و نفی نکرده است. این در حالی است که آن چه ما در ایران به نام جنبش دانشجویی می خوانیم و حتی گاهی آن را پیشگام مبارزه می شماریم، یک سری حرکات ضعیف، مقطعی و پر هزینه بوده است که کوتاه زمانی پس از جابجایی نسل ها، حتی به انکار گذشته خویش پرداخته است. نکته دیگر این است که در هیچ یک از این حرکات یک خواسته صنفی که همراهی حداقل تمامی دانشجویان را به دنبال داشته باشد، دیده نمی شود. 16 آذر 1332اعتراضی بود به سفر نیکسون به ایران، 13 آبان 57 همراهی با انقلابی بود که دانشجویان در شکل گیری آن نقشی بسیار کم تر از مساجد، احزاب و سازمان ها داشتند و در نهایت 18 تیر با اعتراض به بسته شدن روزنامه سلام آغاز شد. حال سئوال این است در کدام یک از این حرکت ها که هیچ کدام نتوانست همراهی عمومی را در پی داشته باشد، حداقل یک خواسته صنفی نیز مطرح بوده است؟ آیا ناظران بیرونی حق ندارند این سئوال را بپرسند، آنان که حقوق خود را پیگیری نمی کنند چگونه داعیه دار پیگیری حقوق دیگران هستند؟ حرکات و نه جنبش های دانشجویی در ایران اگر زمانی هم بر مبنای مطالبات صنفی شکل گرفته، نه از منظر پیگیری مطالبات صنفی که پیگیری مبارزه سیاسی به شکل دیگر بوده است. ایراد دیگر حرکات دانشجویی در ایران عدم وجود دید جهانی و جهان شمول بودن حرکات آن است. این جنبش هیچ گاه نتوانسته مبنای یک گفتگوی جهانی را شکل دهد و یا سبب فراگیری جهانی خود شود. دلیل این امر در دو نکته است. اول این که اصولا دانشگاه در ایران بر مبنای ماهوی خود که جستجوی دانش کلی جهانی است، شکل نگرفته است. لازمه این امر حضور اندیشه انتقادی دایمی است که پیش از هر چیز گذشته و هویت خود را بشناسد و سپس به نقد آن بپردازد. دانشگاه ها در ایران با این دید شکل گرفت که وارد کننده علم و تکنولوژی باشد، یعنی با دیدی ابزاری شکل گرفت. دلیل دوم آن است، که جنبش دانشجویی ما ارتباط قوی با روشنفکران و نخبگان ایرانی و جهانی ندارد، مواد خام مناسبی ندارد و از آن طرف هرگز مولدی برای اندیشه انتقادی نیز نبوده است. به همین دلیل نیز هیچ گاه نتوانسته مطالبات صنفی ریشه ای مطرح کند و جنبشی مداوم و پیوسته را شکل دهد که یاری رسانی برای شکل گیری نهادهای مدنی در ایران باشد. دانشجویان ما امروز به درستی درک کرده اند که وظیفه ای سترگ برای شکل گیری جامعه مدنی دارند، اما باید دانست که آن چه برای این امر غایب است، تعریف صحیح جنبش دانشجویی و نهادهای دانشجویی به معنای بخشی از جامعه مدنی است.
به هر حال، آن چه از بحث های اخیر دستگیر نگارنده شده است، آن است که دانشجویان سیاسی ما هنوز در توهم وجود یک جنبش دانشجویی هستند که رهبری سایر جنبش های اجتماعی ایران را دارد. آن ها درست می گویند، شاید دانشجویان هزینه های زیادی نیز پرداخته باشند، اما باید گفت که این هزینه ها در راهی نادرست، یعنی حوزه هایی پرداخت شده که ارتباطی با خواست های صنفی دانشجویان نداشته است. جنبش دانشجویی در ایران بیش از آن چه واقعی باشد، توهمی است که اتفاقا تحلیل گران سیاسی و احزاب ما در شکل گیری آن نقش زیادی داشته اند. زمان آن فرا رسیده است تا دانشجویان با شناخت گذشته و هویت خویش با دیدی جهانی و مسئولانه به اندیشیدن انتقادی بپردازند و جنبشی را بر مبنای مطالبات تمامی دانشجویان مطرح کنند، تا سرآغازی بر شکل گیری یک جنبش پیوسته، مداوم و نیروزای دانشجویی باشند. جنبشی که سیاست برای او اولویت نباشد، بلکه خواست های عمیق و ریشه ای دانشجویان به عنوان بدنه فکری جامعه مدنی، مطالبه و آرمان آن باشد.