آوای رهایی
پراکنده های سینا مالکی
نقدی بر موناهیتا 2
موناهیتای گرامی در ادامه سخن سعی در تدوین تاکتیک حرکت از سنت به سوی مدرنیسم کرده اند، بدون آن که استراتژی چنین حرکتی مشخص باشد. تکیه صرف بر انتقاداتی صحیح اما فقدان استراتژی مشخص سبب نتیجه گیری هایی شده که بعضا مبهم و نا مشخص شده است.
نویسنده فرزانه بار دیگر بر تفسیم بندی صوری، اشتباه و پارادوکسیکال روشنفکر مذهبی و سکولار تاکید می کنند. سئوال من این است که اصولا تعریف روشنفکر در ذهن ایشان چیست؟ چه کارویژه ای دارد و چه هدفی را دنبال می کند؟ عدم تعریف صحیح واژه روشنفکر سبب شده است که امروز هر کس را که رنگی از مدرنیته در عمل خود دارد به راحتی روشنفکر بنامیم بدون اینکه اصولا بدانیم روشنفکر کیست و روشنفکری چیست؟ به نظر می رسد نویسنده گرامی ایدئولوگ ها و اکتیویست های اجتماعی را نیز در زمره روشنفکران به شمار می آورند. آن عزیزان که ایشان نام برده اند بی گمان چهره های درخشانی در تاریخ ایران هستند اما کدامیک در تعریف مشخص روشنفکری به عنوان طراح پرسش فلسفی و به زیر سئوال برنده سنت ها و ارزش ها می گنجند؟ در طول تاریخ 150 ساله اخیر تعداد افرادی که بتوان به طور صحیح نام روشنفکر بر آن ها نهاد از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمی کنند. به شخصه تنها صادق هدایت را واجد این نام در معنای آن می دانم. باقی عزیزان همچون شایگان، جهانبگلو و طباطبایی متعلق به سال های اخیر بوده و آن ها نیز هرگز نتوانسته اند آن گونه که هدایت به نقد ارزش ها و طرح پرسش های بی شمار در ذهن ایرانی ایجاد کند نرسیده اند.
نویسنده عزیز به درستی اشاره دارند که مبارزه باید در متن تاریخی و استمرار حرکتی شکل گیری هویت ایرانی صورت گیرد. مسلما هر انسان ایرانی که می خواهد به مبارزه برای آزادی، دموکراسی و حقوق بشر بپردازد ناچار است خود را به روند مستمر جنبش های ایرانی به طور مشخص مشروطه، نهضت ملی شدن صنعت نفت و انقلاب بهمن 57 پیوند زند. اما تفاوتی که باید این جا مورد توجه قرار داد مساله سنت و میراث می باشد. تاکید می کنم در راه حرکت به سوی مدرنیسم باید تمام سنتها به دور ریخته شوند، اما آن چه هویت هر ایرانی اعم از سکولار و... را می سازد باید در این بین حفظ شود. بخشی از این میراث که نویسنده گرامی به آن بی توجهی می کنند دقیقا میراث مبارزات گذشته ای است که هویت ایرانی یافته اند. آیا تاکید گلسرخی به الگو گیری از حسین به معنای مذهبی بودن ایشان است؟ آیا برای آن که همه عالم و آدم متوجه شوند که ما سکولار هستیم تنها خود را محدود به 150 سال اخیر و مثلا ملکم خان، تقی زاده و دیگران کنیم؟ تعریف اشتباه لغت سکولار در ذهن ایرانی برگرفته از سنت غلط بومی اندیشی و تضادی ذهن ایرانی است. ذهن ایرانی هویت خود را تضاد می جوید لذا ضدیت با میراث هایی که به مذهب ایرانی چه زرتشتی، چه اسلامی و... پیوند خورده معنایی است که از سکولاریسم به دهن ایرانی متبادر می شود. آیا شعر ابراهیم در آتش شاملو نشان از این دارد که مثلا شاملو مذهبی اندیش بوده است؟ آن چه در گذار از سنت به مدرنیسم بر دوش روشنفکران، ایدئولوگها و اکتیویست های ما سنگینی می کند نقد بی رحمانه سنت و به زیر سئوال بردن ارزش ها و ایجاد بحران فکری در ذهن توده مردم از طریق تبیین ذاتی شکل گیری استبداد، تاریخ انحطاط و موازین مردسالاری بوده در عین این که تمام تلاش خود را در حفظ میراث بشری ایرانی در تمام طول قرون و اعصار و نه فقط 150 سال اخیر می نمایند. این میراث شامل میراث میترایی، زرتشتی، اسلامی، شیعی و صد البته مدرن می باشد. به عنوان نمونه میراث حسین که یک میراث بشری ایرانی محسوب می شود فارغ از آن که در زندگی خصوصی به دین اسلام معتقد باشیم یا نه، ضامن حرکت و جریان سازی های بزرگ بوده و خواهد بود.
مساله دیگری که نویسنده به آن پرداخته اند مساله انتقال آگاهی به توده هاست. اما این درست جایی است که استبداد در ذهن ایرانی بازتولید می شود. ذهنی که به جای نقد پذیری و خود اندیشی مسقل در پی تقلید بوده است. موناهیتای گرامی حتما روزهای آغازین انقلاب را به یاد می آورند که چگونه مسعود رجوی با بیان هژمونیک خود قلب های نوجوانان و جوانان بسیاری از توده را به حصار اندیشه های خویش می کشید و از همین طریق سبب ایجاد بحران های طولانی مدت، خشونت طلبانه و وحشت برانگیز در طول تاریخ 27 ساله اخیر گشت. در جایی که وادار کردن توده ها به خردورزی و طرح پرسش در برابر عوامل محیطی جای خود را به انتقال آگاهی می دهد الزاما آن دسته که سخن را رساتر و هیجان انگیزتر بیان کنند پیروزتر خواهند بود. به نظر می رسد نویسنده محترم علی رغم سال ها زیستن در یکی از مهدهای فلسفه سیاسی در جهان هنوز در چنبره معنای مدرنیته مانده اند. آیا مدرن بودن چیزی جز داشتن ذهن خود آگاه آزاد و طرح کننده پرسش فردی است؟در پایان این بحث بار دیگر تاکید می کنم سکولار بودن حقیقی نه در بی توجهی به میراث مرتبط با مذهب که در نقد مدام ارزش های سنتی، اعم از مذهبی و غیر مذهبی می باشد. و همچنین این نکته که نقد تاریخ ایران نباید سبب القای خود کم بینی در ذهن توده ایرانی شود امری که متاسفانه این روزها توسط به اصطلاح روشنفکران که به توده مردم القا می شود. توده ما اتفاقا علی رغم تمامی ایرادهایی که دارد بسیار صبور و فهیم است و به قول دوستی از بسیاری از روشنفکران و فعالین ما جلوتر است. وجود چنین بحران ها و مشکلاتی در بین هر ملت دیگری سبب فروپاشی بنیان های آن ملت و کشور و جنگ داخلی می شد. پس بیش از این رخت خود را از این توده رنجدیده جدا نسازیم که خود من و شما نیز بخشی از همین توده هستیم و چه بسیار نخبگانی که من و شما را نیز در شمار گوسفندان توده می دانند.