آوای رهایی
پراکنده های سینا مالکی
شعبان رفت همچون آیشمن و...
هیچگاه در این روز سیاه تاریخ یعنی 28 مرداد توان نوشتنم نبوده است و چنین بود که امروز می نگارم. هر ساله از درد و رنج و تباهی مردم در روزگار پس از کودتای ملی آقایان محمد رضا پهلوی، حسین مکی، مظفر بقایی و آن سرسلسله دار نیروهای مذهبی آقای کاشانی گفته ام و همواره بر این نکته تاکید که هیچ چیز جز نا آگاهی، بی کفایتی و خیانت افراد نام برده شده دلیل آن شکست نبود، پس بی خودی هنوز در ویرانه های تاریخ در پی کینه کشی از آمریکا و انگلیس یا حزب توده نباشید.
مقاله آیشمن در اورشلیم نوشته هانا آرنت برگی درخشان در شناسایی عواملی است که منجر به آن می شود تا یک انسان گفتگوی خویش با وجدانش را تعطیل کند و آن گاه از درون تهی شده سر به آستان دیکتاتوری و توتالیتریسم نهاده و ماشین جنگی و ابزار خشونت او می گردد. این چنین است که شاید چندان هرجی بر ایشمن نیست که آن جنایات را در آشویتس و.... صورت داد که عامل اصلی حضور کینه و نفرت و انتقام و جهل در جان آدمی است. شعبان جعفری از آن دسته بود، او به درستی بی مخ بود که جایی برای اندیشه در مغزش باقی نگذاشته بود و چنین انسانی است که خود برده خشونت شده و انسان را به یاد صحنه هایی می اندازد که بردگان سیاه پوست بر تن هم نوعان خود تازیانه می نواختند. آری شعبان رفت در روز کودتا ولی دیگر زمان آن گذشته که فحش و ناسزا بر او نثار کنیم. خدایش بیامرزاد که او جاهلی بود در میان جمع کثیر نادانان که توانایی فیزیکی بیشتری داشت و نه تقصیری بیشتر.