آوای رهایی
پراکنده های سینا مالکی
صدای پای امپریالیسم
این مقاله در حقیقت مقاله اصلی من در روزنامه صبح در تاریخ دوشنبه هفته گذشته، روزنامه دانشگاه علم و صنعت ایران است. این روزنامه توسط تنی چند از دانشجویان این دانشگاه منتشر می شود. علاقه مندان می توانند با ارسال ایمیلی به sobhdaily@gmail.com هر روز صبح نسخه پی دی اف این روزنامه را دریافت کنند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
تلویزیون خبری سی ان ان هفته گذشته خبری را به نقل از آسشیوتد پرس نقل کرد، که شوک بزرگی در صحنه سیاسی جهان برانگیخت. موسسه تحقیقات بهداشتی دانشگاه معتبر جان هاپکینز آمار جان باختگان جنگ علیه تروریسم در عراق را بالغ بر 655000 نفر اعلام نمود. جنگی که از ماه مارس 2003 درست در روزهایی که ما در ایران بر سر سفره های هفت سین نشسته و چشم به راه آغاز سال نو بودیم، آغاز شد. مطابق این آمار به طور متوسط روزی 560 نفر در عراق کشته شده اند. جمعیت عراق 27 میلیون نفر است، با ضرب و تقسیمی ساده می شود نزدیک به 3% مردم عراق. هفته ای که گذشت در فرانسه قانونی به تصویب رسید که کشتار مستند و بدون بحث بیش از یک و نیم میلیون ارمنی بی گناه به دست دولت عثمانی در ردیف جنایات علیه بشریت در کنار کشتارهای غیر قابل انکار هولوکاست قرار گرفت و تحقیق پیرامون رد آن مستوجب مجازات. اما نمی خواهم در این جا بگویم که این مقدار کشتار در عراق در ردیف نسل کشی قرار می گیرد، چرا که 600000 نفر این جان باختگان قربانیان درگیری میان جناح های متخاصم عراق بوده اند نه حمله مستقیم نیروهای ائتلاف. آن چه مهم است در طول دوران بیش از 30 سال حکومت صدام حسین دیکتاتور عراق آیا این تعداد جان باخته بودند؟ حتی در طول جنگ میان ایران و عراق در طول 8 سال آمار کشته شدگان عراقی در بهترین حالت به 300000 می رسد.
به یاد می آوریم که دفتر تحکیم وحدت در روز اعلام پیروزی ایالات متحده و انگلستان بیانیه معروف «بهار بغداد» را منتشر نمودند. بیانه ای که بیش از آن که شاد باشی برای «آزادی» مردم عراق باشد دعوتی ملتمسانه از آمریکا برای دخالت اگر نگوییم نظامی لااقل مستقیم در ایران بود. اما گویی در بهار بغداد اینک نه سرخی لاله ها دمیده که خون مردمان بی گناه عراق است که جایی برای رویش یاس ها باقی نگذاشته است.
در حالی که مطابق پیش بینی های مختلف هزینه جنگی نیروهای ائتلاف در عراق از آغاز تا کنون نزدیک به 500 تا 700 میلیارد دلار بوده، اما آسیبهایی که به تاسیسات عراق وارد شده مطابق آماری که در سال 2003 منتشر شد بالغ بر 1500 میلیارد دلار می شود. این آمار در صورتی که به هزینه غیر قابل برآورد کشتار انسان ها افزوده شود عمق فاجعه را نشان می دهد. استفن کینزر روزنامه نگار و نویسنده معروف آمریکایی در اثر جدید خود «سرنگونی» با بررسی سیاست تغییر رژیم ایالات متحده در طول یک قرن گذشته به این نتیجه می رسد که دخالت نظامی آمریکا به سال 1893 در هاوایی، نبرد با نیروهای اسپانیا در مکزیک (1898)، تا حمله به افغانستان و عراق تنها یک هدف برای آمریکا داشته و آن هم تامین کوتاه مدت منافع اقتصادی شرکتهای چند ملیتی حامی دولت واشینگتن بوده است. ایالات متحده همواره هدف خود از حمله نظامی به سایر کشورها را زیر شعار انسان دوستانه «آزادسازی» و «حفظ امنیت ملی» پنهان نموده اما حکایت سرنگونی 14 رژیم در طول یک قرن و آن چه در فردای آن اتفاق افتاده نشان از آن دارد که نه تنها دموکراسی در آن کشورها برقرار نشده که استقلال آن ها نیز با هجوم شرکت های چند ملیتی به تاراج رفته است. هیچ ایرانی شرافتمندی خاطره سرنگونی تنها دولت دموکراتیک تاریخ ایران یعنی دولت دکتر محمد مصدق به دست آمریکا را از یاد نبرده است. آن زمان نیز این کودتا با شعار «حفظ امنیت ملی» و نجات ایران از «سیطره کمونیسم» برای مردم ایالات متحده توجیه شد.
آماری که در این نوشتار به آنها استناد شده و می شود نه توسط رسانه های مخالف دولت واشینگتن که دقیقا از بنگاه های خبر رسانی نزدیک به دولت بوش هم چون سی ان ان، فاکس نیوز، ... استخراج شده و نه مثلا واحد مرکزی خبر، ایرنا، العالم یا الجزیره.
دولت جورج بوش امروز در آمریکا در کم ترین میزان محبوبیت دولت های ایالات متحده در دهه های اخیر قرار گرفته است. نتیجه تهاجم نظامی به کشورهای جهان نه تنها امنیت ملی آمریکا را تقویت نکرده بلکه سبب گسترش گروه های تروریستی، کشورهای متخاصم و ... شده است. باز در همان هفته ای که گذشت کره شمالی دست به آزمایش هسته ای زد و چند روزی است که تیتر اول خبرهای جهان پیرامون این زلزله سیاسی می باشد. اما اگر ریشه ای نگاه کنیم و جنگ های دو کره در دهه 1950 را بررسی کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که وضعیت امروز در شبه جزیره کره تنها نتیجه دخالت های دو امپریالیسم آن زمان یعنی شوروی و آمریکا بوده است. اما گویی دولتمردان کاخ سفید از تاریخ درس نمی گیرند و هنوز جهان را به دوستان و دشمنان تقسیم کرده و زیر نام زیبای «اومانیسم» سبب درد و رنج و مرگ انسان ها را فراهم می آورد.
از فردای پیروزی در عراق دولت مستقر در واشینگتن به همراه دوست سابقا امپریالیستش یعنی انگلستان نوایی دیگر نواخته و سازی دگر کوک کرده اند. به یکباره مساله هسته ای ایران از یک خبر دست چندم به تیتر نخست و هدف اصلی جهان تبدیل شده است. در روزهایی که نزدیک به 300000 زن و کودک و پیر و جوان در دارفور سودان جان می بازند، و دولت های انسان دوست و صلح طلب عالم نیم نگاهی نیز به این گوشه جهان نمی اندازند، دستیابی ایران به تکنولوژی غنی سازی اورانیوم نافی «امنیت ملی» آمریکا شده است. اما واقعیت چیست؟ آیا دولت امریکا که در جلوی چشمانش، سالانه میلیون ها نفر در جهان قربانی درگیری های نظامی می شوند، ده ها میلیون انسان در آمریکای لاتین، آفریقا، آسیای مرکزی یا جنوب شرقی و... از گرسنگی جان می بازند، میلیون ها نفر دیگر هر سال قربانی ایدز می شوند و دولت واشینگتن تلاش جدی در جهت تحقیقات پزشکی منجر به کشف دارو یا واکسن ایدز نمی کند و در عوض آن سالانه چند صد میلیارد دلار صرف تحقیقات نظامی می نماید، به فکر انسان های دیگری در خاورمیانه است که می توانند قربانی سلاح هسته ای احتمالی ایران شوند؟ اصولا آیا ایالات متحده دستیابی ایران به سلاح هسته ای را تهدیدی علیه خود می داند. ایالات متحده ای که طبق گزارش نظامی پنتاگون با اندوخته سلاح های هسته ای خویش می توان سرزمین های به وسعت منظومه شمسی را ویران کند از سلاح هسته ای ایران، کره شمالی و... می هراسد؟ ایالات متحده ای که با توان گسترده خود می توانست پیشتاز خلع سلاح هسته ای جهان شود با فروش این سلاح ها به اسراییل و یا سکوت در برابر هند و پاکستان چگونه می تواند داعیه دار جلوگیری از سلاح های کشتار جمعی باشد؟ دولت واشنگتن طرحی در سر دارد اما نه از هنگام رو کار آمدن دولت بوش یا واقعه هولناک 11/9 که از همان روزهایی که در بالکان در پی «آزادی» مردمان تحت ستم یوگوسلاوی بود. خاور میانه باید به حکومت های موزاییکی شبه دموکراتیک حامی آمریکا تبدیل شود. اسراییل باید به لبنان حمله کند، صلح میان اعراب و اسراییل نباید متحقق گردد، مردم ایران نباید با گام های خویش به آزادی، صلح، برابری و همبستگی دست یابند، عربستان باید دارای حکومتی قرون وسطایی باشد، افغانستان نباید روی آرامش ببیند،... چرا که تیم سیاست خارجی آمریکا به این نتیجه رسیده اند که می بایست «خاورمیانه جدید»ی در صحنه گیتی متولد شود. تقسیم عراق به سه منطقه خود مختار به نام فدرالیسم بخشی از این طرح است. چنان که پروژه تقسیم ایران نیز از سال ها پیش در بایگانی آمریکا موجود است.
پرونده هسته ای ایران در شورای امنیت به انتظار تصویب تحریم هاست، ناوهای جنگی آمریکا در خلیج فارس آرایش حمله به تاسیسات هسته ای ایران را گرفته اند، خانم رایش دایما به منطقه سفر کرده و با رهبران عربی گفتگو می کند، آقای بوش در سخنرانی خود درست یک ماه پیش در سالت لیک سیتی مرکز ایالت یوتا می گوید سرنوشتی مشابه صدام حسین در انتظار رهبران ایران است، ... جوانانی از کشوری که در طول کمی بیش از یک قرن 8 جنبش درونزای ماندگار در ذهن خویش به یاد دارند، خواهان تهاجم نظامی آمریکا به ایران بوده و در رویای آزادی به سر می برند. آزادی ها هر روز در ایران محدودتر می شود، اقتصاد ایران به نقطه بحران نزدیک شده است، کارگران از کارخانه ها اخراج می شوند. ادوارد سعید درست می گوید اختناق بیش از همه جا در حضور امپریالیسم رشد می یابد. صدای پای امپریالیسم هر روز سنگین تر به گوش می رسد،... بهار خونین بغداد یک الگوست، گویی هنوز هم تضاد حقیقی تضاد «خلق و امپریالیسم» است.