آوای رهایی
پراکنده های سینا مالکی
رفراندوم و حقوق انسانی
رفراندوم برای قانونی کردن سقط جنین در پرتغال. مسلما اگر سقط جنین در آن جا قانونی شود من خوشحال می شوم. اما سئوالی دارم واقعا چرا این قدر بعضی مسائل برای ما اصالت پیدا می کنند. آیا امروز در جهان دموکراسی چیزی جز دیکتاتوری اکثریت نیست؟ این حرف که برای حقوق انسانی رای گیری کنیم مانند آن هنگام در یونان باستانی است که البته برخی روشنفکران وطنی برایش سینه چاک می دهند. بله در یونان باستان برای آب خوردن هم رای گیری می کردند. البته باید عرض کنم که جهان بردگان و جهان زنان آقای ارسطو از این حق رای دادن هم محروم بودند. در پرانتز به روشنفکران وطنی عرض می کنم والا من این جامعه اوتوپیایی شما را خیلی چندش آور می دانم. به هر حال حق انسانی من ناشی از وضعیت من در هستی است نه این اعلامیه و آن اعلامیه و مثلا دموکراسی. یا من سقط جنین را حق زن می دانم یا نمی دانم که من می دانم. و برای آن مبارزه می کنم با کسی هم کاری ندارم و برایم مهم نیست مثلا نظر حاکمیت راجع به آن چیست؟ ولی چقدر مزخرف است برای این حق بدیهی من بیایند افراد رای گیری کنند. با احترام به روسو که قرارداد اجتماعی را بیان کرد اما من قرارداد اجتماعی را تنها در شیوه اداره جامعه می دانم نه حقوق انسان ها. سقط جنین حق زنان است و باید به آن ها داده شود و این نیازی به رفراندوم و... ندارد. مانند این است که آهای عزیزان بیایید رای بدهید که آیا ما این فرد را بکشیم یا نه؟ حالا مثلا اگر اکثرا گفتند بله ما چه می کنیم؟ این ها نتیجه آن است که ما دموکراسی را به جای شیوه اداره اصل می کنیم.
-------------------------
در همین ارتباط نوشته فرناز را بخوانید که مثل همیشه با حوصله پیرامون این مساله بحث کرده است، بر خلاف من :دی