آوای رهایی
پراکنده های سینا مالکی
13 آبان یک حادثه، یک شروع
این سرمقاله امروز من در روزنامه صبح، روزنامه دانشگاه علم و صنعت ایران است. برای دریافت آن می توانید ایمیلی به sobhdaily@gmail.com بزنید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
پرده اول: گاندی رهبر جنبش استقلال و آزادی هندوستان جمله ای زیبا دارد که می گوید: «من برای مبارزه با انگلستان 30 سال تلاش کردم تا کینه انگلیس را از دل بیرون کنم.» این جمله پیام های بسیاری دارد برای تمام ملت های در بند استعمار و استبداد. گاندی، نهرو، جمال عبد الناصر و سایر ملت های آزاد شده از دست استعمار بارها و بارها تاکید کرده اند که در جنبش خویش از مبارزه دکتر محمد مصدق بزرگ انسان تاریخ ایران بهره گرفته اند. ایالات متحده آمریکا که دخالت نظامی خود در کشورهای خارجی را از 1892 و لشکرکشی یه هاوایی آغاز نموده بود در 28 مرداد 1332 برابر با آگوست 1954 این دولت را در ایران سرنگون کرد. سال های سیطره آمریکا در ایران برابر بود با کشتار، اختناق، وحشت، شکنجه و تاراج ثروت های ملی ایرانیان. مردم ایران به همراه تمامی گروه های سیاسی به درستی ایالات متحده را مسئول مستقیم جنایات پهلوی در ایران می دانستند و باز هم به درستی به فکر مبارزه با آن بودند.
پرده دوم: انقلاب در ایران پیروز شده و دولتی مستقر شده است که با تمام توان در بسط و حفظ آزادی به دست آمده می کوشد. نخست وزیر آن بازرگان همان کسی است که 26 سال قبل در ماموریت ریاست هیئت خلع ید در آبادان روبروی پنجره ای بر مسند نشست که درست در همان زمان کشتی های انگلیسی توپ های خود را به سمت آن هدف گیری کرده بودند. درایت این فرد و وزیر خارجه آن دکتر ابراهیم یزدی به همراه سایر خدمت گذاران مردم ایران در دولت موقت توانسته تا تمامی دولت ها و ملت های جهان را به حمایت از انقلاب و حکومت نوین ایران وادار کند. نه تنها هیچ مشکل خارجی ایران را تهدید نمی کند که بسیاری از کشورها از جمله ایالات متحده علنا از وضعیت نوین در ایران حمایت می کنند. سخنگوی دولت کارتر دولت موقت در ایران را دولتی دموکرات و برخواسته از آرای ملت ایران و تقویت کننده منافع برد برد آمریکا و ایران به شمار می آورد.
پرده سوم: 13 آبان است. دانشجویانی که در مقایسه با بسیارانی در دولت موقت نقشی در انقلاب و پیروزی آن و همین طور سابقه ای در مبارزه با استعمار ندارند، به همراه گروه های مسلح حامی انقلاب سفارت خانه ایالات متحده را اشغال می کنند. استعفای دولت موقت که پیش ترها تقدیم رهبر انقلاب شده است، پذیرفته می شود.
اشغال سفارت خانه آمریکا پاسخی بود به تمام جنایات آمریکا در ایران و در روز پیروزی خود حمایت همگان حتی برخی از اعضای دولت موقت را نیز به همراه داشت. علاوه بر جوانان پیرو خط امام، مجاهدین، فداییان، حزب توده، و... حتی نهضت آزادی ایران که آن روزها از حضور اعضای خود در دولت موقت بی بهره بود نیز از این اشغال حمایت کردند. پس هیچ تردیدی در مردمی بودن حرکت و بزرگ و وسیع بودن آن نیست.
این حادثه تاثیرات عمیقی بر سیاست و ژئوپلیتیک منطقه گذاشت که من در این نوشته می خواهم به آن بپردازم. دولت موقتی که با تمام توان سعی در انتقال اوضاع از دوران استبدادی به وضعیت انقلابی داشت برکنار شد. در فردای آن گروه های راست افراطی آرام آرام به پیش آمده و استبداد خویش را گسترش دادند. جنگ داخلی بی سابقه ای کشور را فرا گرفت و در نتیجه آن هزاران جوان مبارز و کوشا که می توانستند سرمایه هایی برای دوران نوین ایران باشند به کام مرگ رفتند. یا نام خائن بر گورشان نشست و یا شهید. موقعیت دولت آمریکا در منطقه به شدت دچار مشکل شد و این دولت سعی نمود تا این حادثه را با حمله نظامی مستقیم و غیر مستقیم به ایران جبران نماید. حادثه طبس بی نتیجه ماند و در نتیجه طولانی شدن گروگان گیری، دولت میانه رو کارتر سرنگون شد و جای خود رابه دولت تندرو و محافظه کار ریگان داد. دولت ریگان از جمله حامیان صدام حسین در حمله به ایران به شمار می رود. در نتیجه جنگ میان ایران و عراق که البته اشغال سفارت آمریکا تنها یکی از دلایل وقوع آن بود، نزدیک به دومیلیون نفر از فرزندان میهن مان جان باختند و نزدیک به 1000 میلیارد دلار خسارت مالی به ایران وارد شد. هنوز هم ملت ایران از خسارت ها و دردهای مالی و معنوی جنگ بی بهره نیست. در منطقه و جهان انقلاب ایران به عنوان یک حادثه عظیم و آزادی خواهانه مطرح شده بود که بسیاری از برجسته ترین روشنفکران آن زمان از جمله سارتر، فوکو و... از آن حمایت می کردند. پس از این اشغال با مطرح شدن واژه منحوس «Kidnapping» به جای تصرف سفارت آمریکا، در رسانه ها به یکباره انقلاب ایران برابر شد با نماد خشونت، ترور و وحشت. انقلابی که تا دیروز نماد مهر و آزادی بیان و برابری بود و از دید دولت های خارجی نیز نه تهدید بلکه الگویی برای منطقه به شمار می رفت، به یکباره به عنوان تهدید شماره اول شناخته شد. جنبش فلسطین که تحت تاثیر پیروزی انقلاب بدون تهدید منافع آمریکا در موقعیت ویژه و پیروزی نزدیکی بود آن چنان ضعیف شد که درگیری سران آن در مناقشات منطقه از جمله جنگ ایران و عراق و میانجیگری بین ایران و آمریکا و در عین حال نزدیکی بیش تر ایالات متحده به اسرائیل، سبب ریزش شدید نیروهای رادیکال آن شد. سرکوفت زدن به عرفات در قرارداد صلح اسلو بدون در نظر گرفتن این رویداد بی انصافی می باشد.
سال ها از این رویداد عظیم می گذرد، آمریکا هم چنان دشمن ماست، سخن گاندی و منش مصدق نیز روبروی ماست، نقد این رویداد با توجه به تجربه های خود و سایر ملل تدوین گر استراتژی برخورد ما با ایالات متحده خواهد بود.