آوای رهایی
پراکنده های سینا مالکی
بنده و انتخابات و آقای طباطبایی
از آن جا که این روزها دهن بنده سرویس شده از بس این و آن درباره انتخابات و نظر من می پرسند. باید بگویم من همواره تحلیل کلی از فضا ارائه می کنم و شرکت و عدم شرکت خود را پس از انتخابات می گویم. اما مسلما من در انتخابات خبرگان شرکت نمی کنم. بنا به دلایلی که شبیه بیانیه دیروز ملی مذهبی ها بود. اما راجع به شوراها هم بعدا تحلیل خود را می دهم و در ضمن به جمع بندی هم درباره شرکت یا عدم شرکت رسیده ام ولی جز به یاران قار کسی دیگری را محرم اسرار ندانم : دی. اما این را هم بگویم من که تا کنون یک تحلیل درست و حسابی از هیچ طرف این دعوا نخوانده ام. من نمی دانم یک عده بی اطلاع، اشکالی ندارد و کسی هم جلویشان را نمی گیرد ولی آقا مگر مجبوری همیشه اظهار نظرجات بنمایی. حالا دو تا روزنامه دست چندم اصلاحات به تو جایگاه نوشتن دادن که نباید باورت بشود. :))
------------------------------------------------------------------------------------------------
چندی پیش آقای طباطبایی با اعتماد ملی مصاحبه ای داشتند. من این مصاحبه را خواندم. انتظار بیش از این هم از این رسته روشنفکران نورسته نداشتم. ایشان گفته بودند از نقد صریح خوششان می آید من هم همین کار را می کنم. اصولا ایشان یه علاوه آقای داریوش شایگان خلاصه کلامشان این است. که آهای مردم ایران شما نفهمید و از اول هم بودید و خواهید بود مگر آن که بروید و یونانی شوید. آن هم نروید یک دفعه طرف دار عقلانیت انتقادی، تجربه گرایی و.. شوید بلکه حتما و قطعا باید دکارتی شوید. والا من ترجیح می دهم 200 سال شرقی بمانم تا این که جهان را به مردانه و زنانه یا فرزانه و دیوانه و... تقسیم کنم، آن گونه که دکارتیان کردند. آقای طباطبایی، استاد گران قدر پاشو بابا، لالا دیگر بس است. 400 سال از دوران دکارت جان گذشته، می دانم دوستش داری، من هم دارم ولی جان تو چیزهای جدیدی هم آمده است. آره! قربون بابا یک کم از توی آن کتابخانه ها بیرون بیا و وقتی که می روی غرب را ببینی فقط در سالن مطالعه این دانشگاه و آن دانشگاه قدم نزن یا نرو توی کافه قهوه بخور. یک کم هم مردمش را ببین و ... خیلی با 400 سال پیش فرق کرده اند.