آوای رهایی
پراکنده های سینا مالکی
طغياني در برابر نظم نوين نئوليبرال
گارتن استاد دانشگاه ييل در مقاله زير به بررسي مشكلات نوين نظام سرمايه داري نئوليبرال از ديدگاه ‍ژوزف استيگليتز رئيس سابق بانك جهاني و مشاور تيم اقتصادي بيل كلينتون است. كمي پس از برگزاري مجمع جهاني اقتصاد در داووس بد نيست اين را هم بخوانيد.
طغیان مقتدرانه
نیوزویک بین المللی، جفری گارتن


بزرگان اقتصاد جهانی، همچنان با اجماعی کوته نظرانه، معتقدند که پروسه جهانی سازی (Globalization) بسیار موفق بوده است. به عنوان مثال در روزهای اخیر، هنری پالسون، وزیر خزانه داری ایالات متحده، بن برنانک رییس اداره تغذیه و گردون براون، وزیر خزانه داری بریتانیا، به نفع جهانی سازی سخن گفته اند.
اندیشمندانی همچون مارتین ولف و جادیش باگواتی، همانند بسیاری از شرکت کنندگان همايش صندوق بین المللی پول (IMF) و بانک جهانی در هفته اخير، معتقدند که جهانی سازی بیشتر پاسخی به مساله فقر و تهدید محیط زیست می باشد. به همین دلیل توجه به صحبت های ژوزف استیگلیتز استاد منتقد، برنده جایزه نوبل، عضو سابق موسسه مشاوران اقتصادی در زمان بیل کلینتون و رییس بخش اقتصاد بانک جهانی که نگاهی متفاوت به این مساله دارد، ارزشمند می باشد.
وی در کتاب جدید خود «کارامد کردن جهانی سازی» که در این هفته منتشر شده، انتقادات شدیدی از روشهای علمی سنتی نموده است. در حالی که وی طرفدار بازار آزاد بوده، اما به این فرضیه که جهانی سازی بر اساس آموزه های آدام اسمیت عمل می کند، حمله کرده است. وی می پرسد که برای کشورهای در حال توسعه چه فایده ای دارد که کشورهای عضو گروه هفت (كشورهاي صنعتي)، بازارهایشان را به روي آن ها بگشایند، در حالی که کشورهای فقیر فاقد زیرساختها و راههای لازم برای دریافت این تولیدات نیستند؟ چه فایده ای دارد که آنها را در معاملات پیچیده داخل کنیم در حالی که بسیاری از کشورها دارای ساختار مدیریتی توانا برای بهره وری از این معاملات نیستند؟ چه فایده ای دارد که کشورهای در حال توسعه را وادار کنیم که بازارهای مالی خود را به روی بانکهای بین المللی بگشایند، بانک هایی که اصولا خواهان مشتریان چند ملیتی بوده و این امر موجب آن خواهد شد تا بانک های محلی از چرخه تجارت خارج شده و بدین ترتیب ورشکسته گردند؟
استیگلیتز توجه ویژه خود را بر دوگانگی سیاست های کشورهای ثروتمند در کمک به ملل در حال توسعه مبذول می دارد. به عنوان مثال وی می گوید، روند توسعه دوحه که در حال حاضر در وقفه به سر می برد همواره بیش از آنکه مربوط به توسعه باشد، در جهت دستیابی کشورهای ثروتمند به بازارهای جهان سوم و محافظت از منافع شرکت های آنها بوده است. وی می گوید با این همه دولت های گروه هفت، سوبسید تولیدات کشاورزی یا تعرفه های گمرکی مربوط به کالاهای صنعتی تولیدی کشورهای در حال توسعه را کاهش نمی دهند. مطابق محاسباتی که او انجام می دهد تعرفه های گمرکی که کشورهای در حال توسعه برای کشورهای فقیر وضع می کنند، سه برابر آن چیزی است که برای کشورهای ثروتمند وضع می شود. وی ایالات متحده، اتحادیه اروپا و ژاپن را به دلیل عدم آزادسازی قوانین واردات در بخشهای ساختمان سازی یا حمل و نقل که دولت های جهان سوم در این بخش ها قابلیت رقابت دارند، محکوم می کند.
بررسی های استیگلیتز حتی اگر حرف جدیدی نداشته باشد، اما چشمان هر فردی را باز می کند، چرا که این بررسی ها مستحکم و دقیق بوده و با شفافیت و اهتمامی که در میان اقتصاددان های مجرب نادر بوده، تنظیم شده است. این که این بحث ها ایده ای جدید نمی باشند، دلیل آن نخواهد بود که آنها را نادیده بگیریم. بعنوان مثال دهه های متمادی طول کشید که ایده های جان مینارد کینز کنار گذاشته شوند. سیاست هایی همچون رفاه اجتماعی که زمانی رادیکال محسوب می شدند، تقریبا یک نسل پیش از آنکه سرانجام پذیرفته شوند، مورد مناقشه بود.
لذا تعجب برانگیز نخواهد بود در صورتی که اکثر دستورالعمل های استیگلیتز به وسیله شرکت کنندگان اجلاس سنگاپور که اکثر آنها نگران اتفاقاتی بودند که در دوران کوتاه مدریتشان رخ می دهد، مورد قبول قرار نگیرد. واقعیت این است که پیشنهادات استیگلیتز بسته ای در هم ریخته می باشند. برخی از آنها همچون بخشش بدهی های کشورهای فقیر به صندوق بین المللی پول با اهمیت هستند. همچنین تاکید بر تاسیس دیوان دادرسی بین المللی برای اعمال استانداردهای زیست محیطی جدید و ایده جلوگیری از پرداخت وام به کشورهای در حال توسعه ای که بدهی های آنها بپایان رسیده، ارزشمند می باشد. اما برخی از پیشنهادات وی مساله برانگیز می باشد.
به نظر من بزرگترین سوتفاهم بزرگنمایی کشورهای رو به توسعه ای مانند برزیل در برابر کشورهایی همچون سری لانکا می باشد، چرا که مسائل و چشم اندازهای آنها بسیار متفاوت می باشد. علاوه بر این، وی از آزادسازی بازار کشورهای ثروتمند حمایت نموده بدون اینکه از کشورهای فقیر بخواهد تا در عوض امتیازات انحصاری به کشورهای ثروتمند اعطا کنند، امری که اگر چه از لحاظ اقتصادی مشکلی ندارد اما از نظر سیاسی ساده لوحانه محسوب می گردد. پیشنهاد دور از انتظار دیگر این است که سیستم جدیدی طراحی شود به گونه ای که کشورها بتوانند بسته به میزان توسعه یافتگی خود از قوانین متفاوتی پیروی کنند. علاقه وی به قانونمند کردن همکاریهای بین المللی، جریان سرمایه و تکنولوژی که وی طرفدار آن می باشد را محدود می سازد.
سرانجام اینکه فرستادگان اجلاس سنگاپور نمی بایست ارزش بحث های استیگلیتز، به خصوص تشریح چالشهای بزرگی که هنوز رخ نداده اند را نادیده بگیرند، حتی اگر این چشم اندازها امروز دور از واقعیت به نظر برسند. با این همه اکثر مناطق آفریقا گرفتار فقری بیچاره کننده هستند. بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین با سیاست های بازار آزاد مخالفت می کنند. صندوق بین المللی پول و بانک جهانی به صورت نابرابر با کشورها برخورد می کنند به گونه ای که حتی حامیان آنها نیز موثر بودن آنها را زیر سئوال می برند. خلاصه اینکه تغییرات جزیی به تنهایی کافی نیستند، اگرچه به نظر می رسد شرکت کنندگان اجلاس سنگاپور مایل به چنین تغییراتی هستند. .
گارتن استاد در اقتصاد و بازرگانی بین المللی در مدرسه مدیریت دانشگاه ییل می باشد.